
دکتر جاسپر اسمیت در مرکز تحقیقاتی خود در دالاس آمریکا، پروژهای را کلید زدهکهبرای خیلی ها عجیب و نامانوس بهنظر میرسد…
ورزش درمانی
او برای درمان اختلال های اضطرابی و خلقی شیوهای را بهکار میبرد کهنههزینهای دارد و نهعوارضی. آمریکایی ها سالانه11 میلیارد دلار از درآمد خود را صرف شرکت های سازندهقرص های ضدافسردگی میکنند. در کنار مصرف این قرص ها، البتهبیمار باید با عوارضی همچون اختلال های خواب، افزایش وزن، لرزش دست و نهایتا مشکل های گوارشی هم کنار بیاید. بههر حال درمان جدید و جذاب روان شناس آمریکایی چیزی نیست جر ورزش کردن!
اینکهورزش و تحرک فیزیکی برای سلامت جسم و روان مفید است، یافتهتازهای محسوب نمی شود. یک مطالعهمیدانی گستردهدر خلال سال های ده71 نشان داد افسردگی میان شهروندان آمریکایی کهورزش میکنند نهتنها پایین تر است بلکهدر آیندهنیز احتمال ابتلا بهافسردگی در این افراد پایین تر خواهد بود. در سال 1999 هم یک تیم تحقیقاتی از دانشگاهدوک پس از یک کارآزمایی بالینی نشان داد بالغان افسردهای کهدر کلاس های آیروبیک شرکت میکنند همان قدر بهسمت بهبود پیش میروند کهمصرف کنندگان سرترالین. زولفت یا همان سرترالین تا سال 2116 سالانه3 میلیارد دلار بهجیب شرکت پفیزر سرازیر میکرد. پفیزر تا سال 2116 میلادی امتیاز انحصاری تولید این داروی ضدافسردگی را در جهان از آن خود داشت.
ورزش درمانی
مطالعههای پی درپی باز هم روی این نتایج صحهگذاشتند. آنهایی کهدر برنامهروزانهخود نرمش های آیروبیک را جای دادهبودند همانند آنهایی کهدارو مصرف میکردند در مقایسهبا مصرف کنندگان دارونماها از نظر وضعیت روحی، شرایط بهتری داشتند اما یک جای کار همیشهایراد داشت. کمتر کسی حتی بعد از مشاهدهمعجزهورزش، تمریناتش را ادامهمیداد.
بههمین دلیل هموارهمطالعههای دامنهدار با یک محدودیت مواجهبودهاند و آن افرادی هستند کهمطالعهرا با کنار گذاشتن تمرین های منظم ترک میکنند. این رفتار از نظر منطقی آدم را بهتعجب وامی دارد. درست مثل احساسی کهدکتر اسمیت دارد. استادیار دپارتمان روان شناسی دانشگاهمتودیست جنوبی میگوید:«من واقعا شگفت زدهمیشوم وقتی میبینم مردم حتی پس از اثبات تاثیر ورزش باز هم از این فضا فاصلهمیگیرند.» بیولوژیست های مولکولی و نورولوژیست ها در سال های اخیر تلاش کردهاند تا از مکانیسم تاثیر ورزش بر افسردگی آگاهشوند. بهاعتقاد آنها ورزش در بهبود وضعیت روحی ما همان راهی را میرود کهداروهای ضدافسردگی طی میکنند. اگرچهسازوکار اصلی اثر درمانی ورزش مشخص نیست ولی بهنظر میرسد کهترشح برخی مواد (مثل آندروفین، دوپامین، سروتونین و نوراپی نفرین) با ورزش کردن در بدن بیشتر میشود و این مسالهبهبهبود روحیهکمک میکند.
از سوی دیگر نتایج یک تحقیق روی مدل های حیوانی نشان دادهاست کهدر میمون ها افزایش فعالیت فیزیکی، تولید یک فاکتور نوروپپتیدی بهنام (BDNF) را در مغز زیاد میکند. این مادهموجب رشد و استحکام سلول های مغزی میشود. مطالعات دیگری نشان دادهاست کهBDNF موجب ترمیم آتروفی در مغز افراد افسردهمیشود. البتهبدیهی است کهاین ترمیم موجب کاهش علایم افسردگی خواهد شد.
علاوهبر این پروفسور فیلیپ هولمس از دانشگاهجورجیا و همکارانش نشان دادهاند کهورزش پس از چند هفتهمیتواند یک ژن خاص را برای ساختن بیشتر گالانین فعال کند. گالانین یک ناقل عصبی پپتیدی است کهسطح نورواپی نفرین را تعدیل میکند. بهعبارت دیگر ورزش بهمرور زمان موجب میشود تا مغز ما در برابر عوامل بیرونی استرس زا، واکنش کمتری از خود نشان دهد. اگر خوب بهاطراف مان نگاهکنیم متوجهمیشویم کهبسیاری از محرک های استرس زا اطرافمان را احاطهکردهاند و اگر بهطریقی بتوانیم واکنش مغزی خود را نسبت بهآنها تعدیل کنیم بار زیادی از فشار روحی کهروزانهبر ما وارد میشود، کاستهخواهد شد. بخش مهمی از این محرک های استرس زای روزانهموارد بی ضرری چون دیر آمدن بر سر قرار، گم کردن دستهکلید یا جاگذاشتن مدارک کاری را شامل میشوند.
ورزش کردن باعث میشود توجهبیمار از نگرانی ها و سایر مسایل ناراحت کنندهبهنکات دیگر برگرداندهشود و بهعلاوهبهبهبود اعتماد بهنفس کمک میکند. این مسایل هم میتواند بهکاهش افسردگی بینجامد.
دکتر اسمیت استراتژی درمان افسردگی با استفادهاز ورزش را مبتنی بر 2 فایدهاصلی میداند. اول آنکهورزش کردن نهتنها آن بار منفی ای کهجامعهروی داروهای افسردگی را ندارد، بلکهعملی تحسین برانگیز هم بهشمار میآید.
دوم آنکهتاثیر ورزش روی کاهش افسردگی بهمراتب زودتر از بقیهتاثیرات آن همچون کاهش وزن و سلامت قلبی – عروقی ظاهر میشود.
دکتر اسمیت بهبیماران خود توصیهمیکند هفتهای 5 نوبت و بهمدت 31 دقیقهبهورزش سبکی چون پیادهروی و دوچرخهسواری بپردازند یا آنکه3 نوبت در هفتهورزش های هوازی با شدت بیشتر را انجام دهند. با وجود این خود او هم اذعان میدارد کهنمی توان گفت این مقدار کافی است یا آنکهبیشتر از آن دیگر فایدهای ندارد. از طرف دیگر هنوز معلوم نیست ورزش های بی هوازی چون وزنهبرداری هم میتوانند موثر واقع شوند یا خیر.
سرانجام آنکهاستفادهدرمانی از ورزش در موارد شدید افسردگی عملا در بسیاری از افراد قابل اجرا نیست.
با این حال همچنان تا رسیدن بهورزش بهعنوان یک شیوهدرمانی استاندارد و پذیرفتهشدهراهزیادی باقی است. مطالعهها تا امروز حداکثر روی جمعیتی 211 نفرهانجام شدهاند و از طرفی بسیاری از سوالات همچنان بی جوابند. چقدر ورزش کافی است؟ برای چهمدت؟ چقدر بس است؟ شاید لازم است در مورد ورزش هم سازمان غذا و داروی آمریکا بهمیدان بیاید.