
خصوصیات خلقی کودکان با هم تفاوت های زیادی دارد. احتمالا توجهکردهاید اغلب اوقات بعضی کودکان بیش از سایر کودکان هم سن خود سر حال و خوش اخلاق هستند. بهنظر میرسد بعضی از کودکان همیشهلبخند میزنند و بعضی دیگر همیشهقیافهای جدی و عبوس دارند.
هنگامی کهبزرگسالان بهخردسال ان مینگرند این حالات قیافهرا خوشحال ، غمگین و یا عصبانی توصیف میکنند و البتهممکن است حدس آنان صحیح باشد. در هر صورت شخصیت غریزی یک کودک را میتوان با صفاتی نظیر همیشهخوشحال ، غمگین و یا عصبانی تعریف کرد و برای والدین نیز درک خصوصیات کلی خلقی کودکشان ، قبل از تجزیهو تحلیل چگونگی رفتار او میتواند بسیار مفید باشد.
هر مادر یا پدر و یا هر پرستار بخش نوزادان میداند کهدر میان کودکان تفاوت های آشکاری وجود دارد کهاز همان نخستین روزهای زندگی دیدهمیشود. بعضی بسیار گریهمیکنند، بعضی ساکت اند، بعضی طبق برنامۀ منظمی میخوابند، بعضی مدام میجنبند.
البتهمیتوان کاری کرد کهکودکان تحریک پذیرتر و فعال تر شوند ولی باید قبول کنیم کهبعضی از کودکان بهخلق و خوی خاص و واکنش های خاصی گرایش دارند. این گرایش ها کهاساس سرشتی دارند خلق و خو نامیدهمیشوند.
روانشناسان بهدو دلیل بهخصوصیات خلقی علاقهمند هستند. اول اینکه، اگر بعضی از خصوصیات خلقی اساس ارثی داشتهو یا مربوط بهعوامل پیش از تولد باشند در طول رشد کودک بدون تغییر باقی میمانند.
دوم اینکه، همان طور کهوالدین در کودک تاثیر میگذارند کودک نیز در والدین تاثیر میگذارد، بنابراین کودکان با خلق و خوهای متفاوت واکنش های متفاوتی از طرف والدین شان برمی انگیزند و با وجود رویارویی با تجارب یا روش های تربیتی مشابه، بهشیوههای مختلف رفتار میکنند.
محققان با درجهبندی کودکان از لحاظ خصوصیات خلقی، آنان را بهاین صورت طبقهبندی کردند، بی دردسر، کژخو و کودکان با واکنش کُند.
کودکان بی دردسر که75 درصد نمونهرا تشکیل میدادند، مجموعاً شاداب بودند، خواب و خوراک شان مرتب بود و سازگاری بیشتری نشان میدادند و بهاین سادگی ها ناراحت نمی شدند.
کودکان کژخو (حدود 10 درصد) غالباً بداخلاق بودند از لحاظ خواب و خوراک نامرتب بودند، از مردم و موقعیت های جدید میترسیدند و واکنش هایشان بسیار شدید بود.
کودکان با واکنش کُند (حدود 15 درصد) نسبتاً غیرفعال و بداخلاق بودند و در برابر چیزهای جدید واکنش منفی نشان میدادند یا از آن پرهیز میکردند ولی بهتدریج در برابر تجارب جدید واکنش مثبت نشان میدادند.
کودکان کژخو در هفت سالگی بیش از دو گروهدیگر مشکلات عاطفی داشتند. احتمالاً والدین این گونهکودکان در برابر رفتار فرزندانشان برخورد تندی داشتهاند و بدین ترتیب بهتحریک پذیری کودک کهدر اصل یکی از مشخصههای او بودهاست دامن زدهاند.
جای تعجب نیست کهبهتدریج والدین با فرزندانی کهکژخو هستند با راهو رسم خاصی برخورد میکنند. از گروهی از مادران خواستند توضیح دهند نگهداری از فرزندان چقدر دشوار است. سپس این گروهدو بار مشاهدهشدند، یک بار وقتی فرزندشان 12 ماهبود و بار دیگر در 18 ماهگی فرزندشان.
در ارزیابی اول بههر مادر تکالیف مختلفی دادهشد. مثلاً از مادری خواستند بهفرزندش بگوید همین کهنام چیزی را برد آن را بهاو بدهد (مثلاً قاشق یا کلید). وقتی کودکان 18 ماهبودند بهمادران تکالیف دیگری دادهشد. مثلاً بهکودک در گذاشتن قطعات پازل در جای درست کمک کنند.
وقتی کودکان دوازدهماهبودند رفتار مادران با کودکان کژخو و بی دردسر یکسان بود. ولی شش ماهبعد مادرانی کهپسران کژخو داشتند بههنگام انجام تکالیف چندان مایهای از خود نمی گذاشتند. گویی انتظارشان از کودک کمتر شدهبود.
ظاهراً کودکان کژخو در نگرش مادرانشان در مورد توانایی خود تاثیر گذاشتهبودند. اگر این گونهکودکان انتظار مادران را برآوردهنکنند و این رفتارشان ادامهیابد رفتار شکست خواهانهآنان همچنان پابرجا میماند.
میزان فعال بودن
کودکانی کهپر جنب و جوش و بی قرار هستند وقتی کهبزرگتر شدند و بهمدرسهرفتند لزوماً بچههای شیطان و جنجال برانگیزی نخواهند بود. هرچند نوزادانی کهخیلی فعال اند در سال اول زندگی شان از سایر کودکان پرجنب و جوش تر خواهند بود ولی کمتر احتمال دارد کهاین خصوصیت را در دوران بعدی کودکی حفظ کنند.
تحریک پذیری
تفاوت بین کودکان از لحاظ خصوصیاتی مثل گریهکردن، بدخلقی و تحریک پذیری عمومی در شش ماهاول زندگی، تفاوت های پایداری نیست. ولی تحریک پذیری شدید در کودکان بالای 7 ماهمعمولاً تا یک یا دو سال اول زندگی ثابت میماند.
البتهشواهد نشان میدهد بچههایی کهبهشدت تحریک پذیرند در دو سالگی کمتر احتمال دارد اجتماعی باشند، زیرا چنین بچههایی کمتر از بچههای دیگر لبخند میزنند یا میخندند.
واکنش در برابر وضعیت ناآشنا
دو خصوصیت خلقی کهاز ثابت ترین خصوصیات خلقی بهحساب میآید خجالتی و ساکت بودن در وضعیت های نااشنا و خلاف آن یعنی اجتماعی بودن و خودانگیختگی است. این دو خصوصیت را والدین تشخیص میدهند.
در حدود دهدرصد کودکان دو سالهوقتی در جای ناآشنا یا با غریبهای هستند بهشدت ساکت و خجالتی میشوند و بهمدت دهتا 15 دقیقهاز کنار مادرشان دور نمی شوند. بهاین گونهکودکان کم رو میگویند.
تعداد بیشتری از کودکان کهخودانگیختهنامیدهمیشوند بلافاصلهشروع بهبازی میکنند و حالتی حاکی از کمرویی نشان نمی دهند.
کودکان گروهاول شبیهبهبزرگسالان درون گرا هستند و کودکان گروهدوم حالاتی شبیهخصوصیات برون گرایان را از خود نشان میدهند.
این دو پروفایل انعکاسی از خصوصیت کلی تری است، مثلاً گرایش بهخودداری بههنگام گفتگو و بازی و کنارهگیری از فرد ناآشنا بههنگام مواجهبا افراد یا موقعیت های دشوار.
کلمات خوددار و آرام از خصوصیات کودک کمروست و کلمات آزاد، پر انرژی و خودانگیختهبا خصوصیات کودک خودانگیختههماهنگی دارد.
کودکانی کهدر سهسال اول زندگی بهشدت ترسو و خجالتی بودند در سال های اول مدرسههم همین خصوصیات را داشتند. از کارهای پرخطر اجتناب میکردند، حداقل پرخاشگری را داشتند، بهدرخواست های والدینشان عمل میکردند و از افراد و گروههای ناآشنا پرهیز میکردند.
نحوۀ فرزندپروری در میزان کمرو شدن کودکان تاثیر میگذارد. اگر کودکی کهمستعد کمرو شدن است در محیطی مناسب پرورش یابد کهرفتار برون گرایانهتشویق شود بعدها خجالتی و کمرو نخواهد شد. از سوی دیگر اگر محیط تنش زا باشد حتی کودکانی کهبا خلق و خویی اجتماعی متولد میشوند در آیندهکمرو خواهند شد.