
عوامل درونی همهما بی شک روی اندیشهها و رفتارهایمان تاثیر دارد. چیزهایی کهدنیای درونی ما را ساختهاند تجربههایی است کهدر خانوادهو یا روابط اجتماع دیگری کهدر طول زندگی مان داشتهایم بهدست آوردهایم .
چیزی در درون همهما هست کهروی باور ها و رفتارهایمان تاثیر میگذارد. باورها و رفتارهای درونی شدهما تجربههایی است کهدر روند رشد، در خانوادهو در روابط تاثیر گذار دیگر زندگی بهدست آوردهایم آنچهما دریافت کردهایم فقط در ناخودآگاهما ثبت نمی شود. آنها بهشکل های مختلف ظاهر میشوند. آنچهما احساس میکنیم، رفتار میکنیم و بهدیگران پاسخ میدهیم همگی برآمدهاز باورهای درونی شدهای است کهبا تربیت و تجربههای روزمرهآنها را دریافتهایم.بهطور ویژهچیزی کهاز کودکی با خود بهدنیای بزرگسالی میآوریم روی روابط مان تاثیر میگذارد و هر رابطهای شامل روابط دوستانه، رابطهعاشقانهو عاطفی و روابط کاری و اجتماعی دیگر از آن متاثر خواهد بود.
ازدواج کردهاید؟ اصلا بعید نیست تجربهها و باورهای درونی شدهکودکی تان را وارد زندگی تان کنید.
آیا در رابطهزناشویی و در کنار همسرت احساس امنیت و آرامش میکنی؟
آیا در کنار همسرتان احساس تعلق شدید عاطفی و فیزیکی دارید؟ این حالت ممکن است باعث احساس نیاز و وابستگی، اضطراب و ترس از طرد شدن در شما بشود. اگر فکر میکنید کسی کهخیلی دوستش دارید ممکن است روزی رهایتان بکند خوب است بهچند مسالهتوجهکنید ابتدا بهاین پرسش فکر کنید کهآیا در گذشتهمورد آزار و خشونت فیزیکی، عاطفی و روحی قرار گرفتهاید؟ یا اگر احساس شرم و خجالت دارید ویا دچار سو ظن و بدگمانی یا ترس های شدید هستید شاید بهاین دلیل است کهگمان میکنید کسی کهدوستش دارید حتما بهشما آسیب خواهد زد. حساسیت های شما دربارهشریک زندگی تان و تلاش هایتان برای اینکهاو را کنترل کنید یا بهخودتان وابستهنگهدارید بیشتر از اینکهنتیجهرابطهزناشویی تان باشند نشان دهندهتاثیر باورهای نهادینهشدهیا تجربههای تلخ اجباری گذشتهتان هستند. رفتارهای شما در رابطهبا همسرتان در واقع تلاش و نیاز شما برای محافظت از خودتان را نشان میدهد.
آیا آدمی مستقل و متکی بهخودت هستی؟
آیا در کودکی بهپدرو مادر وابستهبودید و ناتوان در حل مشکلات شخصی تان؟ آیا پدر و مادر همیشهدر امور زندگی فردی تان دخالت میکردند و یا احساس ناامنی نسبت بهتوانایی های فردی شما ایجاد میکردند؟ آیا همیشهاحساس میکردید بدون وجود پدرومادر و کمک و همراهی آنها شانسی برای موفقیت ندارید؟ اگر اوضاع شما اینطور بودهاست بخاطر همهمحدودیت های ایجاد شدهشما هرگز فرصت رشد یک شخصیت مستقل و متکی بهخود را نداشتهاید و آسیب پذیر و وابستهبهدیگران رشد کردهاید. احتمالا بهاین دلیل است کهدر رابطهزناشویی تحت سلطههمسرتان قرار دارید و آدمی منفعل و کنترل شدههستید.
این باعث میشود شما از بیان خودتان و اظهار نظر دربارهمسائل زندگی عاجز باشید و بهجای یک ارتباط موثر و مستقیم با او همیشهراههایی یواشکی را انتخاب کنید چون شما از ابراز وجود میترسید و نگران اشتباهات احتمالی هستید بنابراین اجازهمیدهید همسرتان نظرهایش را اعمال کند و در رابطهفعال و مقتدر باشد. این وضعیت حتی اگر همسرتان نخواهد باعث میشود او فردی سلطهگر بهنظر برسد.
آیا میتوانی بهراحتی ابراز احساسات کنی؟
آیا وقتی کودک بودید در محیطی سرد، بدون همدلی و محبت و عشق ورزی زندگی و رشد کردهاید؟ آیا خودتان را آدمی تنها بدون همراه،بی عشق و کسی کههمیشهبهاو بی توجهبودهاند توصیف میکنید. این تجربهها باعث میشود کهاکنون نتوانید احساسات خودتان را آنگونهکهواقعا هستند ابراز کنید. شما راهکارها و شیوههای ابراز احساسات را یاد نگرفتهاید و آنقدر اعتماد بهنفس ندارید کهباور کنید یک نفر درکنار شما است کهدوستتان دارد، از بودن با شما خوشحال است و یک زندگی عاشقانهمیخواهد. خیلی از اوقات نمی توانید بهموقع احساسات تان را نشان بدهید و یا واکنش مناسبی در برابر ابراز احساسات شریک زندگی تان نشان نمی دهید. برای شما بسیار سخت است کهعاشقانهرفتار کنید چون این مهارت را یاد نگرفتهاید و پرورش ندادهاید. همین باعث میشود همسرتان هم نتواند احساسات شما را دریابد و بهآنها پاسخ بدهد. این ضعف ارتباطی در رابطهزناشویی باعث میشود کل ارتباط مشترک شما تحت تاثیر قرار بگیرد و آسیب ببیند.
آیا برای خودت ارزش قائل هستی؟
آیا روزهایی را در گذشتهبهیاد میآورید کههیچ کس شما را در هیچ جمعی بهحساب نمی آورد؟ آیا در گذشتهدائما مورد انتقاد تند دیگران قرار میگرفتید؟ اگر کسی از شما تقدیر نکردهیا هرگز برای بهتر شدن، خوب ماندن و تلاش های موثرتان تحسین و تشویق نشدهاید بعید نیست کهامروز خیلی برای خودتان ارزش قائل نباشید. شما احساس میکنید کههرگز بهقدر کفایت خوب نبودهاید و برای هر اشتباهی فورا خودتان را مقصر میدانید. آدمی حساس هستید و نمی توانید گاهی بهخودتان بخندید چون احساس ناخوشایندی دارید. شاید بههمین دلیل است کهدائما از همسرتان تقاضا میکنید کهبگوید دوستتان دارد، تحسینتان کند و قدردان شما باشد چون این چیزی است کهشما در همهزندگی تان کم داشتهاید.
آیا میتوانی ابراز وجود کنی؟
آیا هرگز پدرومادر بهشما اجازهاظهار نظر و ابراز وجود دادهاند؟ اگر اینطور نبودهاکنون ممکن است بهاین فکر کنید کهبهاندازهکافی مورد توجهقرار نمی گیرید گاهی احساس میکنید نیازهایتان مورد توجههیچ کس نیست و کسی صدای شما را نمی شنود. شما در یک بحث سادهزناشویی فورا از کورهدر میروید، فریاد میزنید و تلاش میکنید تا بیشتر شنیدهشوید چون هر طور شدهباید بهچشم بیایید.
احساس اینکهقربانی شرایط هستید و خودتان را فدای دیگران کردهاید و مورد بی مهری وبی توجهی قرار گرفتهاید نتیجههمهبی توجهی ها و کمبودهایی است کهدر گذشتهتجربهکردهاید.
آیا زندگی را بهخودت و همسرت سخت میگیری؟
آیا در محیطی پر استرس بزرگ شدهاید و یا والدین شما را تحت قوانین سخت تربیتی یا مذهبی و عقیدتی پرورش دادهاند؟ سخت گیری والدین در کودکی میتواند در بزرگسالی شما را تبدیل بهآدمی ایدهآل گرا و بیش از اندازهمقرراتی کند و حالا این همان انتظاری است کهشما از همسر و فرزندتان هم دارید. چیزی در درونتان میگوید « هیچ کس بهتر از من از پس کارها بر نمی آید و من باید خودم انجامش بدهم». این باور ذهنی باعث میشود همسرتان را آدمی تنبل، بی عرضهو ضعیف بدانید چون با معیارها و استانداردهای بالای ذهنی شما همخوانی ندارد. از نظر ذهنی حتی ممکن است شما در ابراز احساسات، شوخ طبعی و صمیمیت هم دچار مشکل باشید.
آیا قدرت پذیرش و تحمل محدودیت ها را داری؟
آیا در کودکی همیشهحق با شما بوده، پدرومادر کارها را انجام میدادند و رفاهو آرامش و راحتی شما اولویت شان بودهبهشیوهای کهشما هرگز احساس ناراحتی و محدودیت نکردهاید و یا توانستهاید بهراحتی محدودیت هایی را بردارید و بهشیوهدلخواهخودتان رفتار کنید؟ در این صورت برای شما سخت خواهد بود کهدر یک چار چوب قرار بگیرید و محدودیت هایی کهیک رابطهایجاد میکند را بپذیرید چون اینطور یاد گرفتهاید کههر زمان کهچیزی اذیت تان کرد و قانونی را دست و پا گیر میدانستهاید بهشیوهخودتان آنها را زیر پا بگذارید و راحت و بی دردسر زندگی کنید.
آیا پاسخ شما بهاین پرسش ها منفی است؟ ادامهاین روند در زندگی زناشویی تان نتیجهمثبتی نخواهد داشت. فکر میکنید بسیاری از مشکلات روابط عاشقانه، دوستانهو زناشویی با چهچیزهایی شروع میشوند؟ نارضایتی ها، ناکامی ها و ناتوانی در برقراری رابطهمیتوانند ریشهدر باورها و رفتارهایی داشتهباشند کهشما آنها را در گذشتهتجربهکردهاید و پذیرفتهاید. با خودتان صادق باشید و افکار و رفتارهایتان را بررسی کنید. خیلی از مسائل شما با دیگران ناشی از تجربههای بد زندگی تان بودهاست. درک و پذیرش این مسالهآغاز تلاش برای تغییر آنها است. اگر احساس میکنید نیاز بهکمک، همراهی و مشاورهدارید فرصت را از دست ندهید و بهدنبال کمک های جانبی بروید.