
بهعنوان یک والدین مسئول شما هر چند وقت یکبار برای کودکان خود قصهمیخوانید؟ امروز پاسخ این سوال بهندرت و یا هرگز خواهد بود. این روزها با توجهبهمشکلات عدیدهو فشارهایی کهوالدین در نزدگی متحمل میشوند بهندرت میتوانند برای کودکان خود قصهبخوانند. کمبود اوقات فراغت، وجود تکنولوژی های جدید پیچیدگی ها و مشکلات عدیدهای کهخانوادهها با آن دست و پنجهنرم میکنند باعث شدهکهتقریبا هنر قصهخوانی در این میان از دست برود.
قصهگویی برای کودکان باعث افزایش سطح هوش اجتماعی آنها و نقشی اساسی در شکل دهی بهشخصیت انها دارد. قصهگویی سنتی است کهاز قدیم وجود داشتهو والدین و اجداد ما هموارهبرای کودکانشانن قصهمیگفتند این سنت اکنون نیز بهما رسیدهاست.
ما در این مطلب قصهی جالبی را برای شما آوردهایم کهبهشما پیشنهاد میکنیم این داستان جالب را برای کودک خود بخوانید.
در آبگیر کوچکی ، سهماهی زندگی میکردند . ماهی سبز ، زرنگ و باهوش بود ، ماهی نارنجی ، هوش کمتری داشت و ماهی قرمز ، کودن و کم عقل بود. یک روز دو ماهیگیر از کنار آبگیر عبور کردند و قرار گذاشتند کهتور خود را بیاورند تا ماهیها را بگیرند. سهماهی حرف های ماهیگیران را شنیدند. ماهی سبز ، کهزرنگ و باهوش بود بدون اینکهوقت را از دست بدهد از راهباریکی کهآبگیر را بهجوی آبی وصل میکرد ، فرار کرد.
فردا ماهیگیران رسیدند و راهآبگیر را بستند. ماهی نارنجی کهتازهمتوجهخطر شد ، پیش خودش گفت، اگر زودتر فکر عاقلانهای نکنم بدست ماهیگیران اسیر میشوم. پس خودش را بهمردن زد و روی سطح آب آمد. یکی از ماهیگیران کهفکر کرد این ماهی مردهاست ، او را از داخل آبگیر گرفت و بهطرف جوی آب پرت کرد، و ماهی از این فرصت استفادهکرد و فرار کرد.
ماهی قرمز کهاز عقل و فکر خود بهموقع استفادهنکرد ، آنقدر بهاین طرف و آنطرف رفت تا در دام ماهیگیران افتاد.