
گلنار برای خیلی ها هنوز هم پر از خاطرات شیرین و ماندگار است. حالا 26 سال گلنار قصهآن سال ها الان برای خودش خانمی شده بهبهانهگلنار بودنش بهسراغش رفتیم تا بار دیگر ما را ببرد بهآن سال های دور و خاطرات را هم برای خودش و هم برای ما تازهکند.
چهشد کهبرای نقش اول فیلم سینمایی گلنار انتخاب شدی؟
آقای پرتوی سر یکی دو پروژهبا خانم طائرپور، مادرم همکاری داشت. در یک بخشی از فیلم «ماهی» هم برای آقای پرتوی بازی کردم. من از همان ابتدا کهایشان فیلمنامهگلنار را مینوشت در کنارش بودم و بعد از آن متوجهشدم من را برای نقش گلنار انتخاب کردهاست. در ابتدا خانوادهچندان موافق نبودند اما بههر حال ماجرا طوری پیش رفت کهمن تبدیل بهگلنار قصهشدم.
تو در خانوادهای هنرمند بزرگ شدهای. خودت چقدر بهبازیگری علاقمند بودی؟
فضای سینما، فضای جذابی است و وقتی بهمن پیشنهاد بازیگری دادهشد خیلی خوشحال شدم. اما در آن سن (10 سالگی) آدم نمی داند دقیقا چهچیزی میخواهد. برای من آن زمان فضا جذاب و خوشایند بود؛ همین.
در آن زمان ها هیچ وقت با مادرت دربارهاین موضوع کهدوست داری در آیندهبازیگر یا نویسندهشوی حرف نزدی؟
من 10 سالم بود. این سن خیلی سن زیادی نیست کهبخواهمدربارهاین موضوع بهشکل جدی با خانوادهام صحبت کنم. ولی در کل این حرفهرا دوست داشتم. مثلا در مدرسهتئاتر بازی میکردیم. انشاهایم همیشهخوب بود و دوست داشتم. اما اینکهمن تصمیم گیرندهباشم کهمیخواهم این نقش را بازی کم؛ خیر در جریان نبودم و بزرگ ترها خودشان بریدهو دوختهبودند. ولی طوری نبود کهوقتی بهمن گفتند بازی کن دوست نداشتهباشم. خیلی هم دوست داشتم و استقبال کردم.
زمانی کهمیخواستی مقابل دوربین بازیکنی تصورت درباهبازی و بازیگری تغییر نکرد؟ یا قبل از آن هم بهواسطهمادرت با بازیگری آشنا بودی؟
من تا حدی با سینما آشنا بودم و پشت صحنهیکسری از کارها حضور داشتم. واقعیت این است وقتی بهعنوان بازیگر جلوی دوربین میروی خیلی چیزها برایت تازهاست. ضمن اینکهدر عالم بچگی بیشتر از اینکهتو بازی کنی ازت بازی میگیرند. در بچگی این تیم است کهمیتواند از تو بازی بگیرد. آنقدر سکانس ها خرد شدههستند کهبازیگر کودک قدرت تشخیص و حفظ کردن تداوم این سکانس ها را ندارد و برای همین بار آن بر دوش کارگردان است.
برای بار اول کهگلنار را دیدی چهحسی داشتی؟
زمانی کهبرای بار اول تصویر خودم را در مقابل دوربین دیدم برایم خیلی عجیب بود. نمی دانستم دوست دارم یا نهو حتی قایم میشدم. اما الان کهفیلم را میبینم آن را دوست دارم. یعنی بهعنوان بینندهدوست دارم و بهاین فکر نمی کنم کهمن الان گلنار فیلم هستم. وقتی خودم گلنار را مونتاژ شده، دوبلهشدهو با موسیقی دیدم، نمی توان بگویم کهکم تر از بقیهتحت تاثیر قرار گرفتم. من هم مثل بقیهبچهها درگیر داستان شدهبودم. حتی وقتی فیلم را برای اولین بار دیدم و در پایان فیلم، جملههای خداحافظی گلنار و خانم خرسهرا شنیدم، خیلی ناراحت شدم و گریهکردم.
از گلنار بعد از گذشت 26 سال چهخاطراتی بهیاد داری؟
بیشتر از خاطرههای دوران فیلمبرداری، خاطرههایی بعد از نمایش فیلم بهیادم مانده... آدم های بزرگ با وجود همهجدیت شان وقتی مرا میدیدند و میشناختند، شروع میکردند بهخواندن آوازهای خالهقورباغهیا آقاخرسه! خاطرات زیادی مثل پارهشدن دامن بلند و چین دار، از درخت بالا رفتن، گردو چیدن، کنار رودخانهبا قلاب ماهی گرفتن و... دارم.
چیزی هم از دوران بهیادگاری داری؟
لباس های گلنار و دستمال آبی و عروسک ها (بهجز آن ها کهدر موزهسینما هستند) در دفترخانهادبیات نگهداری میشوند... من هم بهجز چند عکس قاب شدهدر اتاقم، ضبط صوتی را کهبهعنوان دستمزد گرفتهبودم و چند وقت پیش آن را بهدختری هم سن همان روزهای خودم هدیهدادم چیز دیگری ندارم.
مردم در خیابان تو را میشناسند؟
در یک دورهای دیگر کسی مرا نمی شناخت. اما الان گاهی من را میشناسند. فکر میکنم یک نسلی بچههایشان دارند این فیلم را میبینند و برای همین وقتی من را میبینند میشناسند. البتهآدم های باهوش آن هم در موقعیت های خیلی عجیب و غریبی ناگهان میگویند من همان گلنارم. آن هم بهاین خاطر کهفرزندشان بهتازگی آن فیلم را دیدهاست. مثلا یکجا میروم آب میوهبخورم کسی کهدارد آب میوهمیگیرد سرش را بالا میگیرد و میگوید شما گلنار هستید؟ یا صندوق دار یک فروشگاهیا یک نفر در راهروی بیمارستان و... مکان هایی کهاتفاقا آدم ها خیلی حضور ذهن ندارند این اتفاق میافتد.
بازیگرهایی کهدر دوران کودکی در فیلم های ماندگار بازی کردند بهویژهدر دورهتو زیاد بودند اما اغلب وقتی بزرگ شدند نتوانستند در این عرصهموفق باشند یا اصلا دوبارهدر تصویر حضور داشتهباشند بهنظرت دلیلش چیست؟
برای اینکهدر دوران کودکی؛ نویسنده، کارگردان و تیم فیلم ساز هستند کهکسی را براساس فیلمنامهو کاراکتری کهدارد انتخاب میکنند و الزاما آن کودک بازیگری را انتخاب نکردهاست. بعد هم اینکهتجربهبازی یک بخش است و اینکهبخواهی آن را ادامهبدهی و واقعا بازیگر باشی یک بخش دیگر. برای خود من اینطور شد کهبعد از بازی در فیلم گلنار آنقدر شناختهشدهبودم کهحتی اذیت میشدم.
غزل شاکری چگونهبهشهرت رسید؟
برای همین دورهای از بازی و بازیگری فاصلهگرفتم. الان بعد از چند سال با انتخاب خودم دوبارهبرگشتم. البتهپرکار نیستم و قبل از انتخاب بهاین فکر میکنم کهکار میتواند برایم ویژهباشد یا اینکهبهترجبهاش میارزد؟ یکسری از دوستانم کهدر کودکی بازی کردند شاید فقط برای همان نقش مناسب بودند و بعدها زیاد مناسب بازیگری نبودند یا موقعیتش را نداشتند یا اصلا پیگیری و پشتکار برای ادامهدادن نداشتند. اما بر میگردم بههمان حرف قبلم کهاین بازیگرهای کودک، انتخاب شدهبودند برای همان نقش و خودشان بازیگری را انتخاب نکردند.
بین بازیگرهایی کههم دورهتو در کودکی شان نقش داشتهاند بازی کدام را دوست داشتی؟
یادم هست علی کوچولو را خیلی دوست داشتم. بازیگرهای فیلم پاتال و آرزوهای کوچک و پسری را هم کهدر مدرسهپیرمردها بازی میکرد دوست داشتم. در عالم بچگی وقتی فیلمی موفق میشود آدم دوست دارد جای شخصیت محبوب آن باشد. حتی فرقی نمی کند آن فیلم ایرانی است یا خارجی.
در حال حاضر مشغول چهکارهایی هستی؟
من مهندسی طراحی صنعتی خواندهام و کارم طراحی داخلی و طراحی صحنهاست. گاهی هم بازی میکنم و در زمینهموسیقی هم در بخش آواز آن فعالیت دارم. در سریال آقای حسن فتحی (شهرزاد) هم بازی کردهام کههنوز پخش نشدهاست. هم چنین روی یکسری پروژههای شخصی ام کار میکنم و مینویسم طراحی هم میکنم و با یکسری از مستندسازان نیز همکاری دارم.