هومن حاجی عبداللهی بازیگر نقش رحمت در سریالپایتختکهدر ابتدای قرار بود فقط بهعنوان میهمان در این سریال ایفای نقش کند بهقدری نقشش را شیرین بازی کرد کهبهعنوان یکی از بازیگران اصلی مجموعهبدل شد.
وقتی رحمت دیگر خروس باز نیست
در سری دوم پایتخت بهعنوان بازیگر مهمان بهمجموعهاضافهشدم اما خوشبختانهنقش رحمت خروس باز بهدلیل ویژگی های متفاوتی کهدر متن و بازی داشت، مورد توجهمخاطبان قرار گرفت و همین موضوع باعث شد تصمیم گرفتهشود در سری سوم این سریال هم از این کاراکتر استفادهشود، منتها تصمیم بر این شد تا زندگی رحمت خروس باز تغییر کند؛ او دچار تحول مالی شده، وضع اقتصادی اش خوب شد؛ او بهقول امروزی ها نوکیسهاست. درنهایت این تغییرات مورد توجهقرار گرفت و رحمت و دنبال آن برادرهایش رحمان و رحیم هم مورد توجهمخاطبان قرار گرفت.
محسن تنابنده، سیروس مقدم و بهدنبال آن الهام غفوری مثلث های طلایی سریالپایتخت بهشمار میروند. آنها با خوشفکری بستر را برای موفقیت این اثر فراهم کردند بههمین خاطر این نوید را بهشما میدهم کهبا خلق شخصیت های جدید و حفظ کاراکترهای قدیمی، این سریال پتانسیل آن را دارد کهقسمت دهمش هم نوشتهشود و مورد توجهمخاطبان قرار بگیرد چراکهدر طراحی و نگارش قصه، اصول جذب مخاطب وجود دارد.
اینجا کسی مغرور نیست
وقتی میگویم پایتخت پتانسیل آن را دارد کهسری دهم آن هم ساختهشود اصلا بهاین معنا نیست کهبرای ساخت هر سری آن گروهدچار استرس نمی شوند؛ واقعیت این است کهبرای ساخت هر پلان این مجموعهعوامل با جان و دل شان مایهمیگذارند، از کنار آن سادهعبور نمی کنند و سعی شان بر این است کههمهاتفاقات بهبهترین شکل رخ دهد. اعضای این تیم مغرور نیستند و فکر نمی کنند حالا کهاین سریال موفق شدهدرنتیجههر کاری کهانجام دهند و هر قصهای را جلوی دوربین ببرند مورد توجهمخاطبان قرار میگیرد.
بازی در پایتخت و تنها گذاشتن همسر و فرزند یک روزهام
بازی در سریالپایتخت آن هم در شمال جذابیت های خودش را دارد چراکهباعث میشود عوامل در حال و هوای این شهر قرار بگیرند. شاید این کار را میشد در لواسان هم فیلمبرداری کرد اما بی تردید ما نمی توانستیم بهاندازهزمانی کهدر شمال هستیم بهاین نقش ها نزدیک شویم. کار کردن در شمال شرایط سخت خودش را دارد کهدر راس آنها دلتنگی برای خانوادهاست. یادم است دو سال قبل کهدر سری سوم این مجموعهحضور داشتم سهشنبههفدهم دی ماهباید جلوی دوربین پایتخت میرفتم و این در حالی بود کهپسرم ساعت هفت صبح همان روز بهدنیا آمدهبود و من مجبور بودم ساعت 11 صبح همسر و پسرم را تنها بگذارم؛ درحالی کهبهشدت نگران وضعیت آنها بودم.
در آن مقطع سعی میکردم طوری برنامهریزی کنم کهحداقل یک روز در میان بتوانم بهتهران بیایم و سری بهآنها بزنم. امسال هم کهپسرم یک سال و پنج ماهش است و شیرین زبانی هایش بیشتر شده، باز هم مجبور شدم تنهایش بگذارم هرچند خوشبختانهبهدلیل همزمانی بازی من در سریالپایتخت و آقا و خانم سنگی باز هم در بین تهران و شمال در رفت وآمدم و بهاین بهانهخانوادهام را بیشتر میبینم.
بی تردید تولد پسرم جانان زندگی من و همسرم را دستخوش تغییرات زیادی کردهو سبک زندگی ما را تغییر دادهاست، این روزها همهحواس من و مادرش بهاوست و تمام تلاش مان را میکنیم بهسلامت از این دوران عبور کند؛ هرچند تولد جانان و مراقبت های ویژهاز او باعث شد کههمسرم خانم سلیمهقطبی کهاز گویندگان و بازیگران توانای رادیو است، خانهنشین شود و نتواند مانند گذشتهبهفعالیتش بپردازد. بههر حال امیدوارم با بزرگ شدن جانان، همسرم هم بتواند دوبارهفعالیت هایش را از سر بگیرد و مانند گذشتهبهکارش بپردازد؛ چون میدانم دوری از شغل های هنری کهبهنوعی با عشق همراهاست، سختی های زیادی دارد.
من و همسرم در یک برنامهرادیویی با هم آشنا شدیم. آن برنامهفضای خوبی فراهم کرد تا ما با یکدیگر آشنا شویم و پی بهخصوصیات هم ببریم؛ بههمین خاطر خیلی زود تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. در سال 81 ما پای سفرهعقد نشستیم و سال 82 هم زندگی مان را زیر یک سقف شروع کردیم. بعضی ها میگویند ازدواج کردن با یک همکار ممکن است سخت باشد اما بهنظر من چیزی کهبیشتر از همکار بودن یا نبودن در روابط یک زوج تاثیر دارد، میزان تفاهم افراد است و اینکهشناخت خوبی نسبت بههم داشتهباشند.
شاید برای تان جالب باشد کهدر جشن عروسی مان تنها 15 نفر کهشامل پدر، مادر، خواهر، برادر، پدربزرگ و مادربزرگ های مان بودند حضور داشتند. جشن عروسی مان بسیار صمیمی بود، حسابی بههمهما خوش گذشت و برای مان خاطرهفراموش نشدنی شد. برخی افراد پیش از عروسی بهما گفتند شب عروسی تان یک شب است و بهتر است آن را مفصل برگزار کنید اما ما میخواستیم عروسی مان فارغ از قیل و قال، بدون حاشیهو در کمال صمیمیت برگزار شود.
بعد از عروسی من و همسرم تصمیم گرفتیم با یکدیگر بهسینما برویم و فیلم تماشا کنیم. آن شب برای هر دوی ما خاطرهانگیز شد و بعد از گذشت سال ها نهتنها از این شیوهبرگزاری عروسی پشیمان نیستیم بلکهحسابی از آن لذت میبریم.
جانان 10 سال بعد از ازدواج من و همسرم بهدنیا آمد؛ در طول این سال ها من و همسرم از زندگی دونفرهحسابی لذت بردیم و بههر جا دوست داشتیم سفر کردیم؛ حالا هم با تولد پسرم زندگی سهنفرهما شیرین تر شدهاست.
از پر قنداق باید صداقت را یاد داد
بهنظرم از پر قنداق باید صداقت و روراستی را بهبچهها آموزش داد چراکهتربیت خانوادگی بهمراتب اهمیتش بیشتر از میزان اثرگذاری جامعهاست و اگر تا هفت سالگی آنها را درست تربیت کنیم بی تردید صداقت در جامعهبیشتر میشود.
جانان، کلاهقرمزی را بهپنگول ترجیح میدهد
بعد از تولد پسرم جانان متوجهشدم تلاش هفت سالهام در مورد پنگول بیهودهبوده، چراکهپسرم علاقهزیادی بهکلاهقرمزی دارد و توجهچندانی بهپنگول نشان نمی دهد؛ من هم مجبور شدم سی دی کلاهقرمزی برای او بخرم.