
آزادهنامداری در زندگی شخصی اش با روحیهو پر از امید است، حتی اگر مشکلات زیادی هم برایش بهوجود بیاید. حرف های او دربارهمسائل مختلف آنقدر جالب است کهترجیح میدهم آنها را از زبان خودش بخوانید.
این روزها بحث حضور چهرههای هنرمند در شبکههای اجتماعی داغ است. شما هم یکی از فعالان این شبکهها و صفحهاینستاگرام هستید. بهنظرتان وجود این صفحهها چقدر بهنفع یا ضرر هنرمندان و چهرههای مطرح است؟
بهنظرم شبکههای اجتماعی از جملهاینستاگرام مزایا و معایبی دارند؛ مزایای این صفحات از نظر من این است کهآنهایی کهشخصا صفحهاینستاگرام دارند، خود واقعی شان را نشان میدهند و عکس العمل هایشان نسبت بهوقایع اطراف و اتفاقاتی کهمیافتد، حال خودشان و حتی علایقشان نسبت بهشعرهایی کهمینویسند و افرادی کهدوستشان دارند واقعی تر است و خیلی راحت میتوانند با مخاطبانشان ارتباط برقرار کنند و این از نظر من حس این شبکههاست، اما در مقابل اینستاگرام یک عیب هم دارد و آن اینکهعدهای آدم پشت این صفحات قایم شدهاند و با عکس های غیرواقعی و جعلی صفحههای مختلف را رصد میکنند و حتی نظرات بی ربطی هم زیر پست ها میگذارند، اما چهبخواهیم، چهنخواهیم این فضا وارد جامعهما شدهو صفحهاینستاگرام در حال حاضر یکی از قوی ترین رسانههای مجازی است کهدر کشورمان وجود دارد.
در این مدت کهصفحهجدیدتان را دنبال میکردم بیشتر پست های مثبت و پرامید میگذارید. چطور شد کهتصمیم گرفتید یک صفحهجدید در اینستاگرام باز کنید؟
روزی کهتصمیم گرفتم صفحهاینستاگرام جدیدم را باز کنم، دقیقا اردیبهشت ماهبود و اول صفحهام نوشتم از اول اردیبهشت ماه؛ با این رویکرد شروع کردم کهاز این بهبعد پست هایم را با جهان بینی و نگاهخودم بهدنیا با دوستانم بهاشتراک بگذارم. با این نگاهکههمهچیز میتواند خوب تر از آن چیزی باشد کهما راجع بهآن صحبت میکنیم. متاسفانهکاراکتری در ما ایرانی ها وجود دارد کهبدی ها را بیشتر میبینیم و بهزبان میآوریم.
همان نیمهخالی لیوان دیگر؟
دقیقا، مثلا اگر طرف 5 ویژگی خوب داشتهباشد و 2 ویژگی نهچندان خوب، تمرکز و دقت ما بهسمت آن 2 ویژگی میرود. واقعا نمی دانم این ویژگی نسل بهنسل بهما رسیدهیا ژنتیکی است یا از همدیگر یاد میگیریم. اما متوجهاین موضوع هستم کهخیلی نگاهمثبتی بهدنیا نداریم. واقعا نمی دانم چرا تعداد افرادی کهانرژی مثبت دارند و آن را بهدیگران منتقل میکنند کم شده.
ما هر کداممان چند نکتهمثبت داریم اما وقتی همدیگر را میبینیم بهجای اینکهچند تا از آنها را بهیکدیگر یادآوری کنیم سریع منفی ها را بهزبان میآوریم. البتهباید این نکتهرا درنظر بگیریم کهبستر اجتماعی جامعهباعث میشود کهما افراد اهل غرولندی باشیم، ولی دوست دارم کسانی کهگفت و گوی من را میخوانند سعی کنند این فرهنگ را کمرنگ تر کنند. حتی اگر واقعا دوستی را دیدیم کهپوستش بد یا چاق تر شده، نقاط مثبتش را بهاو یادآوری کنیم. تشعشع انرژی های مثبتمان بههمدیگر بهخوب شدن حال عمومی جامعهخیلی کمک میکند. چون همهما بهانرژی مثبت یکدیگر نیازمندیم.
بهعنوان یک مجری محبوب در برنامههایی کهدر تلویزیون اجرا کردید چقدر سعی کردید این ویژگی مثبت اندیشی را پیادهکنید؟
من 11 سال در تلویزیون کار کردم. در طول این مدت 8 سال بهطور مداوم آنتن روتین داشتم. در این برنامهها کههم در شبکههای داخلی و هم شبکهجام جم پخش میشد واقعا رویکردمان این بود کهنگاهمثبت و خوش بینانهای بهمسائل داشتهباشیم. بههمین دلیل من هیچ وقت مجری چالشی کهبخواهم دردها و مشکلات را باز کنم نبودم.
چون من برنامههای اجتماعی اجرا میکردم. حتی اگر قرار بود بهمسائل تلخ کهبههر حال پیش میآیند نیز بپردازیم، سعی میکردم کمی لطیف تر و با زبانی نرم تر بیان کنم تا خیلی هولناک بهنظر نرسند. البتهتاکید میکنم این نوع نگاهبهجهان بینی افراد بر میگردد و نمی شود بهزور این تفکر را داشت و آن را جلوی دوربین برد.
پس طبیعتا در زندگی شخصی و فردی تان هم این طرز تفکر و نگاهخوش بینانهجریان دارد؟
حتما همین طور است. اگر الان بگویند همهدنیا بد است و میتوانیم بههمهچیز غر بزنیم، وسط این همهبهم ریختگی باز هم من احساس میکنم میشود رگههای مثبت و خوبی پیدا کرد. نکتههای مثبتی کهدر جامعهخودمان هم وجود دارد و میشود دربارهآنها برنامهساخت، شعر گفت و صفحههای اینستاگرام را پر از انرژی های مثبت کرد. من دوست دارم کسی کهصفحهمن را دنبال میکند احساس خوبی از پست هایی کهدر آن بهاشتراک میگذارم داشتهباشد.
در زندگی همهما تنش و دغدغهپیش میآید و در مقاطعی ممکن است بیشتر شود. این اتفاق برای شما هم افتاده، چقدر سعی میکنید با این تفکر روحیهتان را بسازید و ناامید نشوید؟
نمی خواهم حرف هایم صورت شعارگونهبهخود بگیرد اما میخواهم واقعیتی را بگویم؛ نگاهی دینی وجود دارد، اینکهخدایی هست کهمواظب توست. این جملهاینقدر بهآدم آرامش میدهد کهدر بدترین و تلخ ترین روزهای زندگی دقیقا زمانی کهاحساس میکنی دیگر همهچیز تمام شدهو بهنقطهصفر رسیدی کهمن دقیقا آن نقطهصفر را تجربهکردم، این حس در تو وجود دارد کهخدایم حواسش بهمن است و من را نگاهمیکند و آن انرژی دوبارهدر تو ایجاد میشود.
شاید این طور روحیهحفظ کردن بهزبان آسان بیاید اما در شرایط بحرانی و سخت ماجرا تفاوت میکند.
ادعا کردن کار خطرناکی است و من ادعایی ندارم اما معتقدم باید با اتفاقات دور و برم خیلی محکم و واقع بینانهبرخورد کنم. این جملههمیشگی من است و در یکی از پست های اینستاگرام هم گذاشتم، زندگی یک مقطع نیست، زندگی کل است و یک کل مجموعهای از مقاطع مختلف است. در یک مقطع خوشی است، در زمانی ناخوشی است و همهاینها کنار هم قرار میگیرند.
حالا اگر بهآنها کلی نگاهکنیم و مجموع آنها را در نظر بگیریم، میتوانیم نگاهمثبتی بهآن داشتهباشیم اما اگر قرار باشد در یک مقطع زندگی گیر کنیم، نمی توانیم بهاین فکر کنیم کهبعد از این دورهروزگار دیگری هم وجود دارد. ما خواندهایم ان مع العسر الیسرا، خیلی ها این آیهرا بهاشتباهپس از سختی، آسانی است ترجمهمیکنند، در حالی کهاین ترجمهاشتباهاست و معنی درست این آیهبا هر سختی آسانی میآید است. یعنی کنار سختی های ما آسانی است و این آیه2 بار هم در سورهانشراح میآید. وقتی در لحظات سختی غوطهور میشوی میتوانی برای چند لحظههم کهشدهبهاین فکر کنی کهحتما خوشی هایی هم وجود دارد.
توصیهشما بهعنوان کسی کهشرایط پیچیدهای را در زندگی شخصی تان هم تجربهکردید در شرایط بحرانی برای افراد مختلف چیست؟
در مواقعی کهبحرانی برایتان بهوجود میآید بهعنوان یک توصیهاکید میگویم با هر کسی حرف نزنید و مشکلتان را بههر کسی نگویید. وقتی دلتان پر است، دلتان گرفتهبا همهحرف نزنید. حرف زدن با 10 نفر آدم بهما کمک نمی کند چون وقت ها افراد متخصص و دلسوز نیستند و خیلی وقت ها ممکن است ظاهرا دوستت باشند و بهجای اینکهبهتو کمک کنند تا گرهای کهبرایت بهوجود آمدهرا باز کنند آن را کور و کورتر کنند.
این اولین توصیهمن بهدوستانی است کهگفت و گویم را میخوانند. در وهلهدوم پیشنهاد میکنم مشکلشان را با یک متخصص کهمیتواند مشاور، روان شناس یا روان پزشک باشد در میان بگذارند و با او حرف بزنند. حتی اگر نخواهم از لحاظ علمی این پیشنهاد را داشتهباشم، میگویم با افرادی حرف بزنید کهنگاهشان بهدنیا مثبت است. چون آنها راههایی جلوی پایتان میگذارند و بهاصطلاح چراغ هایی را در مغزتان روشن میکنند کهشاید شما اصلا آنها را نمی دیدید.
اگر موافق باشید دربارهتجربهجدیدتان هم حرف بزنیم، بازیگری در سینما، چطور شد کهپیشنهاد پرویز شهبازی را برای بازی در فیلمش قبول کردید؟
من هیچ وقت بهبازیگری بهعنوان یک کار اصلی و اساسی نگاهنمی کردم. من مجری تلویزیون بودم و کار دومی هم کهدوست داشتم انجام دهم روان شناسی بود کهدرسش را خواندهام اما کلا بهکار کلینیکی علاقهدارم. از آقای شهبازی 2 فیلم در جشنوارهدیدهبودم، یکی «نفس عمیق» کهمربوط بهسال ها پیش میشد و دیگری «دربند» کهجدیدتر بود. وقتی با من تماس گرفتند و گفتند آقای شهبازی میخواهند تو در فیلمش بازی کنی واقعا درنگ نکردم. آن هم بهاین دلیل کهمطمئن بودم کار کردن در گروهی کهمدیریتش با پرویز شهبازی است قطعا اتفاق خوبی است.
البتهاوایل کار حاشیههای زیادی هم دربارهحضور شما در فیلم بهوجود آمد.
حاشیههمیشهوجود دارد، اما مهم این بود کهمن و آقای شهبازی قبل از کار طولانی مدت با هم صحبت کردهبودیم و من نگرانی ها و اضطراب هایم را بهایشان گفتهبودم. بهایشان گفتم کهمن بازیگر نیستم و هیچ تجربهای هم در این زمینهندارم. از طرف دیگر شخصیت من بین مردم با وجهدیگری جا افتادهو دلم نمی خواهد خدشهای بهآن وارد شود. ایشان هم خیلی همدلانهگفتند انعطاف پذیری نقشی کهتو میخواهی بازی کنی خیلی بالاست و میتوانم کاری کنم تا تو نقشت را دوست داشتهباشی و از آن لذت ببری.
این اتفاق در طول 3 ماهی کهما سر فیلمبرداری بودیم، افتاد و من واقعا از نقش و حضورم در کار لذت بردم و حالا شاید پشیمانم کهچرا چند مورد وسط کار غر هم زدم. من درس های زیادی سر این کار یاد گرفتم چون آقای شهبازی فقط کارگردان نیستند و مصاحبت با ایشان درس های زیادی بهآدم یاد میدهد.
شما روان شناسی خواندهاید و در یکی از مجلات هم بهعنوان مشاور راهنمایی هایی بهمردم ارائهمیدهید؛ علاقهتان بهروان شناسی از چهزمانی بهوجود آمد و حالا چقدر برایتان جدی تر شده؟
من لیسانس مدیریت صنعتی از دانشگاهشهید بهشتی دارم و فوق لیسانسم را در رشتهروان شناسی بالینی با تخصص خانوادهدرمانی گرفتم. خانوادهدرمانی در ایران رشتهجدیدی است اما در کشورهای دیگر سابقهای طولانی تر دارد و رشتهای بسیار کاربردی است، اما دلیل علاقهمن بهاین رشتهمدیری بود کهدر تلویزیون با ایشان همکاری میکردم و ایشان دکترای روان شناسی داشتند و استاد دانشگاهتهران هستند.
من 5 سال با ایشان کار کردهبودم و منش و رفتار ایشان مرا خیلی بهاین فضا علاقهمند کرد. من دوست داشتم چند رشتهدیگر را هم تجربهکنم، مثلا دوست داشتم عرفان و ادیان بخوانم یا دورهای تصمیم گرفتم سراغ فلسفهبروم و زمانی هم دوست داشتم ادبیات و مدیریت تبلیغات بخوانم، اما وقتی مدیرم چند کتاب روانشناسی بهمن دادند و من آنها را خواندم، احساس کردم اینجا دقیقا همان جایی است کهمن بهدنبالش میگشتم.
علم روان شناسی رشتهای است کهاگر در آن غوطهور شوی بیشتر از همهمیتواند بهخودت کمک کند، تو را بهدرونیات خودت واقف میکند و این در زندگی خیلی کمک کنندهاست. الان هم دارم درس میخوانم کهامسال در آزمون دکترا شرکت کنم.
در حال حاضر مجوز مشاورهدارید و میتوانید در مجلهبهعنوان مشاور خوانندگان را در مسائل مختلف راهنمایی کنید؟
نه، من هنوز مجوز کار در یک کلینیک را ندارم اما طرح هایم را گذراندهام و الان هم خودم مشغول تحقیق روی کیس های مختلف هستم، اما در مجلهای کهمیگویید با مشورت استادانم مشاورهمیدهم و این موضوع را در مطالبم هم مینویسم.
بیوگرافی آزادهنامداری :
آزادهنامداری متولد 9 آذر 1363 کرمانشاهمجری تلویزیون صدا و سیمای ایران است. او دارای مدرک کارشناسی مدیریت صنعتی از دانشگاهشهید بهشتی تهران است و با اجرا در برنامهتازهها در سیمای خانوادهبهشهرت رسید.
در اردیبهشت 1392، فرزاد حسنی و آزادهنامداری با حضورشان در کنسرت فرزاد فرزین ازدواج خود را رسانهای و در 6 تیر 1392 بهعقد هم در آمدند و سید حسن خمینی عاقد آن ها بود. اما بعد از حدود یک سال در خرداد 1393 این دو از هم جدا شدند و در تاریخ 20 مرداد 1393 خبر طلاق رسماً توسط آزادهنامداری رسانهای گشت. وی در اینستاگرام خود خبر ازدواج مجددش با سجاد عبادی پسر رحیم عبادی را رسانهای کرد.