
آلبوم ها را کهورق میزنم یک جور حس خاص، حسی کهقبلا در عکس های عروس ها و دامادها ندیدم درگیرم میکند. یک جور حس ناب مستندگونهکهمماس با واقعیت است؛ حس مستندی کهفیگور نیست.
از درون صمیمی آدم ها جوشیدهو بر لنز دوربین نشستهاست. حس خودتان بودن بهجای حس ساختگی ژست گرفتن، حس رهاشدگی در میان لوکیشن های کلاسیک دست نخوردهکهحرف ها برای گفتن دارند و یواشکی کنار گذاشتهشدهاند برای یک روز خیلی خاص؛ برای روز عروسی؛ برای جشن خوبان... نوعی شکار لحظهو حس خبری در عکس های عروسی کهتوسط مجید اسدی کیا گرفتهمیشود وجود دارد. فارغ از سوژه، نوعی شکار لحظهو معصومیت پنهان در عکس ها هست کهخیلی بکر، دست نخوردهو تازهاست. نوعی حس زندگی و بی پیرایگی در پشت لحظههای ناب زندگی سوژهای کهمقابل دوربین زندگی میکند. کشف چرایی وجود این حس مستندگونهدر عکاسی مد و عروسی، بهانهدیدار یک ساعتهما با برادران اسدی کیا است کهدر آتلیهآوانگارد خود میزبان ما میشوند و از عکاسی مستند در عروسی حرف میزنند...
چهشد دو برادر تصمیم گرفتید با هم کار کنید و آیا این همکاری از ابتدا با برنامهریزی همراهبودهیا خیلی اتفاقی بهاین نقطهرسیدید و حال میخواهید این فرایند را حفظ کنید؟
پدرم وکیل بود. یک روز پدر گفت دوست دارم با هم کار کنید. اما مجموعهاسدی کیا هنوز بهوجود نیامدهبود. وقتی پدر این موضوع را مطرح کردند، هر دو خیلی معمولی و بدون تصمیم قبلی، تصیم گرفتیم اساس استودیو را راهاندازی کنیم. فکر میکنم سال 1384 بود کهپایهو اساس استودیو را پایهریزی کردیم و چون هیچ پلانی برای این طرح نداشتیم نام فامیل را روی کار گذاشتیم، چرا کهتلاش پدر این بود کهبهشکل گروهکار کنیم.
ما در حقیقت سهمرحلهتاسیس، تثبیت و تکثیر را دنبال میکنیم. میخواستیم بهآن درجهاز علم برسیم و ابتدا خودمان را در مرحلهای کهباید حضور داشتهباشیم ببینیم. این گروههنری کهدور هم جمع کردیم همهاز کسانی اند کهبرای خود اسم و رسمی دارند و صاحب سبک هستند. ما از نیروهای متخصص استفادهمیکنیم و سعی داریم از مشاوران هنری گرفتهتا هر یک از حیطههای تخصصی کار از افراد درجهیک را بههمکاری دعوت کنیم. اول سعی کردیم بهاین گروهیک هماهنگی و نظم قانونی دهیم و بعد از آن یک جایگاهمردمی بهدست آوریم. اکنون وقت کار است. در کنار این فعالیت ها، از سال گذشتهشعبهآمریکای ما فعالیت خود را شروع کردهاست. اما بهدلیل اینکهدر ایران بزرگ و در این آب و خاک بالندهشدیم تمام همّ و غم ما این است کهبرای کشورمان یک کار خیلی خاص انجام دهیم و بیشترین شعبات را در ایران داشتهباشیم.
یعنی در شهرهای مختلف؟
بله.
چهشهرهایی در اولویت هستند؟
شیراز، اصفهان و مشهد سهشهری هستند کهاز ما درخواست نمایندگی کردند اما هنوز تصمیم قطعی نگرفتیم. چون هنوز کمی زود است کهحضور در شهرهای دیگر را شروع کنیم.
در این سهشهر قرار است کهخودتان حضور داشتهباشید یا اینکهنمایندهای از شما حضور داشتهباشد؟
یکی از مسائلی کهبا آن روبهرو بودیم و باعث شدهمسالهاخذ نمایندگی ها، تاکنون طول بکشد این است کهما کار خدماتی ارائهمیدهیم. اگر برند غذا بودیم، با یک فرمول سادهاین کار انجام میشد و تا بهحال باید شعبات بسیار زیادی میداشتیم و هر کیفیتی را کهپیشنهاد میشد میپذیرفتیم. اما موضوع اصلی اینجاست:کار ما یک کار حسی و هنری است. پس آدم هایی کهاین کار را انجام میدهند و متقاضی این کار هستند بسیار مهم میشوند؛ ما دوست نداریم شعبهای داشتهباشیم کهمورد تائید نباشد. بر این اساس کسانی را کهمتقاضی همکاری با ما باشند را از فیلترهای زیادی میگذرانیم و همهارادهمان این است کهخودمان حضور داشتهو مستقیم بر روند کار نظارت داشتهباشیم. میخواهیم در سیاست های کاری، نوع عکاسی ها و تهیهآلبوم ها و در نهایت تحویل فیلم ها، کارها بهصورت مستقیم در شعبهتهران انجام شود. خودتان میدانید یک گروهنمی تواند در یک لحظه، در چهار نقطهحاضر شود. چون کار ما تخصصی روی «عروسی» متمرکز است؛ عروسی در روزهای خاصی دنبال میشود و فصل خاصی دارد بهترین حالتی کهپیش رو داریم این است کهسیاست های کلی را ارائهدهیم، حضور مستقل همراهبا نظارت داشتهباشیم و مسائل اقتصادی، خدمات و سرویس ها هم از طریق شعبهتهران مدیریت شود؛ برای اینکهیکنواختی در کار وجود داشتهباشد و بتوانیم مستقیم روی کار نظارت داشتهباشیم.
نوعی حس مستند در عکس های شما هست کهاز حالت خیلی اغراق آمیز کهدر عکس های عروسی میبینیم بهدور است. این حس طبیعی بودن باعث شدهمخاطب دریابد نوعی عکاسی مستند خبری در عکس های عروسی جریان دارد. چطور بهاین ایدهرسیدید؟
روزی کهاستارت کار را با هم زدیم نشستیم دیدیم نیازهای عروس ها و دامادهایی کههمههمسن وسال خودمان بودند چیست. یکی از دلایل موفقیت مان هم همین بود. عروس ها و دامادهای ما همهاز نسل خودمان بودند. با یک فرهنگ بزرگ شدهبودیم. کارتون های مشترک دیدهبودیم و فضاهای منحصربفردی را تجربهکردیم و فضای فکری مان خیلی بهآنها نزدیک بود. تک تک عروس ها و دامادهایی کهبهما مراجعهمیکردند جاهایی خاطرهداشتند کهما داشتیم. این خود، وجهاشتراکی بود کهبهما کمک کرد سلیقهخودمان را برای آنان مطرح کنیم. مجید همیشهپشت دوربین با حس و دل خود عکس میگیرد فضایی کهما با مشتریان خود داریم فضای بیزنسی نیست، فضایی نیست کهمشتری و سفارش گیرندهبا هم دارند فضای دوستانهبسیار شادی است کهاز حس آدم ها نشات میگیرد.
عکاسی استودیو بر عهدهشماست. چطور حس آدم ها را میبینید و با لنز و ویزور برای همیشهثبت میکنید؟
اعتقادم همیشهاین است کهباید از حس آدم ها عکس گرفت. باید آدم ها را از چشم خنداند و عکس گرفت. آدم ها باید با دلشان بخندند و خندهتوی چشمشان باشد بهجای اینکهبخواهند ادای خندهرا در بیاورند. وقتی آدم ها از تهدل میخندند عضلات بسیاری در میمیک صورت آنان درگیر میشود اما وقتی ادای خندهرا درمی آورند فقط یک یا دو عضلهدرگیر میشود بههمین راحتی از ابتدا تصمیم ام این بود کهحس را ثبت کنم. وقتی با برادرم صحبت کردم از همان روز اول سلیقهخودمان را با مشتریان مان مطرح کردیم و بیشتر آنان بهما اعتماد کردند. فکر میکنم بسیاری از آنان از این اعتماد رضایت کامل داشتند و اتفاقی کهافتاد این بود کهسعی کردیم زیبایی خود آدم ها را چهدر بخش عکس و چهدر بخش فیلم بهتصویر بکشیم. سعی کردیم جای شخص دیگری نباشند جای خودشان باشند.
بر این باور بودیم کهروز عروسی، روزی است کهدو آدم بههم میرسند، روز وصل دو آدم است و اتفاق سادهای نیست و این اتفاق از روی حسی خاص رخ دادهاست. سعی کردیم بهعروس و دامادها نقش ندهیم چون ما با بازیگران سینما و تئاتر طرف نیستیم ما با آدم های معمولی طرف هستیم کهدر روز عروسی از آنان عکاسی میشود. اغلب آدم هایی کهما از آنان عکاسی کردیم قبل از این اتفاق تجربهعکاسی آتلیهنداشتند و این مساله، فضا را خیلی بکر میکرد.
خب این نقطهقوت است. چون شما با نابازیگران مواجهمیشدید کهمیتوانستید حس واقعی شان را شکار کنید.
دقیقا. نابازیگر بودند. میدانید کهاگر از یک نابازیگر بخواهید بازیگر باشد قطعا نمی تواند مثل یک بازیگر حرفهای کهسال ها تمرکز میکند کارش را انجام دهد. برای همین اتفاقی کهافتاد این بود کهحس ها خیلی واقعی تر درآمد. فضایی را ایجاد کردیم کهعروس ها و دامادها خودشان باشند.
واکنش خودشان بهاین اتفاق هیجان آور و بهدور از پز چیست؟
خیلی از آنان ابتدا نگران هستند و میگویند ما اصلا بلد نیستیم پز بگیریم. شاید ما خوش عکس نباشیم. چیزی کهما از آنان میخواهیم این است کهلطفا خودتان باشید. راهرفتن و خندیدن، برای خودتان باشد. وظیفهما است کهزاویهخوب صورت شما را پیدا کنیم و از آن عکس بگیریم.
شما بهعنوان خلاق ترین عکاسان مستند «عروسی»، در این فضایی کهخلق کردید رضایت آنان را هم بهدست آورید. حس خودشان بعد از دیدن آلبوم چیست؟
اغلب آنان دقیقا همین حس را دارند. میگویند اصلا تا بهحال اینقدر زیبا از ما عکاسی نشدهاست. بهنظرم شاید شخصی، تعداد زیادی هم از آنان عکس گرفتهباشد اما وقتی حس با زیبایی شناسی کادر همراهمیشود جذابیت دو برابر میشود. شاید علت اینکهخودشان سورپرایز میشوند دیدن حس های بکر خودشان است در لحظهای کهخبر نداشتند دوربین ما بهدنبالشان است. خیلی از عروس ها و دامادهای ما گفتند کهتجربهعکاسی با شما خیلی تجربهشیرینی بود و ما خاطرات خیلی خوبی داریم. عامیانهمیگویند «خیلی بهما خوش گذشت». این جملهبزرگ ترین سرمایهبرای ماست. برای اینکهعکاسی در روز عروسی با آن همهاسترس، ترافیک، سرساعت رسیدن و مدیریت ماجرا هم برای تیم و هم برای عروس و داماد بسیار سنگین است بهخصوص با شرایط کنونی تهران. با این حال همهقلبا این جملهرا بهما میگویند و این، با رضایت قلبی آنان همراهاست و برای ما بزرگ ترین سرمایه.
آنان زیباترین روز زندگی و بهیادماندنی ترین حس ها را با شما شریک میشوند. لوکیشن هایی کهدر عکس ها هست هم خیلی ناب و غیرتکراری و در عین حال کهخیلی کلاسیک است خیلی هم با آدم حرف میزند. لوکیشن ها را چگونهانتخاب میکنید؟
تمام دکورها و لوکیشن ها را خودمان میسازیم. ما یک اتاق فکر داریم. با داداش و تیم مینشینیم و ایدهپردازی میکنیم. وقتی تصمیم میگیربم همهبا هم تصمیم میگیریم و نظر جمع را هم جویا میشویم. بیشترین دلیل موفقیت ما، گروهی پیش رفتن مان است. گروهی تصمیم میگیریم و عمل میکنیم.
سازههای لوکیشن ها خیلی هنرمندانهو خلاقانهاست مثل این قاب بی آینهکهاینجاست. چطوری بهایدهمیرسید؟
خیلی سخت. بعضی وقت ها حسابی با هم چالش داریم و خیلی طول میکشد بهنتیجهاصلی برسیم. برخی مواقع هم خیلی سریع بهنتیجهمیرسیم چرا کهبرخی ایدهها اینقدر ناب و دوست داشتنی هستند کهسریع هر دو دست را روی ایدهمیگذاریم.
چهساعت هایی را برای هم زمان میگذارید؟
مدل کار ما با هم این طوری است کهاز فضاهای مشترکی کهدر زندگی داریم استفادهمیکنیم. من و مجید خیلی بیشتر از بقیهخانواده، همدیگر را میبینیم و سرگرمی های مشترکی داریم مثل ورزش. در این شرایط مدام راجع بهکار صحبت میکنیم. حتی خانم های مان از این موضوع ناراحت میشوند و میگویند امروز کهتعطیل است هم دربارهکار صحبت میکنید. همین ها مبنای همان اتاق فکر است. در این فضاها ایدههای اولیهرا بههم میدهیم و بعد در اتاق فکر مینشینیم با مطالعهو تحقیق جلو میرویم و بهنتیجهای کهمیخواهیم، میرسیم. ما از جز بهکل میرویم. ابتدا انتهای کار را میبینیم بعد شروع میکنیم بهپرداختن جزئیات.
حس واقعی آدم ها در لوکیشن ها هم حضور دارد. این سازهها چگونهبهدست آمدهاست؟
سعی میکنیم کهحس ناب یک آدم را در لوکیشنی ثبت کنیم کهآن هم ناب باشد و بهزیبایی همان عشق باشد. خلق این آثار از طریق مشاور هنری خیلی خوب ما بودهکهدر سال های گذشتهداشتیم. ایدهها دادهمیشود. محاسبات مالی و برنامهریزی ها انجام میشود. ساخت سازهها خیلی سخت است. چون این اتفاقات در ایران نیفتادهو همیشهوقتی شما در موضوعی پیشرو باشید بیشترین فشار و هزینهرا متحمل میشوید و بیشترین هزینهرا صرف میکنید. از یک جهت این کار را خیلی دوست داریم و از جهتی دیگر از دست برخی همکاران ناراحتیم. متاسفانهعکس های ما را در شبکههای اجتماعی بهاشتراک میگذارند. نمونهتقلبی و دست چندم سازههایی را کهما برای بک گراند و پس زمینهمیسازیم، اجرا میکنند و آن زیبایی واقعی را هم ندارد؛ ضمن اینکهنورپردازی را هم نمی دانند و کار ما را هم زیر سوال میبرند.
این اشیایی کهاین جا قرار دادید مثل چشم نظر، عودسوز، وارمرها و رنگ زمینهها اتفاقی انتخاب شدهیا بخشی از روحیات خودتان است یا اینکهبا سلیقهمخاطب همراهشدید؟
از آنجا کهما برای هر قسمتی از کارمان برنامهداریم همهچیز با فکر و اندیشههمراهاست و یکی از مسائلی است کهاز روز اول بهآن دقت کردیم چون یک گروههنری خلاق هستیم و باید در دفتر کار خودمان هم این موضوع را رعایت کنیم. آن زمان نیازهایمان را با مشاور هنریمان مطرح کردیم و ایدههایمان را بهاو گفتیم و در نهایت در اتاق فکر از او هم استفادهکردیم و ایدههایمان را خلق کردیم. برای مثال استفادهاز سنگ نمک و گوی های گرد فیروزهای برای انرژی های مثبتی است کهایجاد میکند. ما بهکارما و انرژی اعتقاد داریم. درختی کهپشت سر ما هست برای ما نشانهافتادگی و باروری در زندگی است و در نهایت شاخههای افتادهآن نشان دهندهخضوع و افتادگی عروس و داماد در زندگی با یکدیگر است.
چرا ترکیبی از دو رنگ آبی و سفید را انتخاب کردید؟
بهدلیل محیط عروسی، از غالب رنگ سفید کهنشانهپاک و بکر بودن است استفادهکردیم. یادم هست چهار سال پیش روزی کهمیخواستیم کف ساختمان را سفید و طراحی جدیدمان را پیادهکنیم تمام کسانی کهاز آنان کف سفید میخواستیم میگفتند چرا سفید؟ بیایید قهوهای و رنگ تیرهبردارید. همهدلایل ساختمانی میآورند و میگفتند کف سفید برای طبقهچهارم توجیهی ندارد. برای جایی کهاینقدر تردد زیاد است و نیاز بهنگهداری دارد. ولی واقعیت این است کهما بهکاری کهاعتماد داریم جامهعمل میپوشانیم یعنی اگر میخواستیم اینجا سفید باشد باید سفید باشد. انتخاب ما این بود. این انتخاب در اتاق فکر تثبیت شدهبود و نمی خواستیم این انتخاب با دلایل فنی یا نظر منفی دیگران محقق نشود. میخواستیم اجرا کنیم و اصلا دوست نداشتیم رنگ دیگری جز سفید را انتخاب کنیم. رنگ آبی را هم انتخاب کردیم تا هم سردی محیط را بگیرد و هم اینکهچون درخت ما سبز بود میخواستیم از رنگ مکمل استفادهکنیم و در کارهایمان هارمونی حسی را داشتهباشیم و حس نابی را کهدر عکاسی حس، عکاسی مد و عکاسی عروسی بهدنبالش هستیم ثبت کنیم.