
حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر حماسهسرای ایرانی است کهاثر جاودانهاش شاهنامهمیباشد. یکی از القاب شایستهاین شاعر بزرگ حکیم سخن است زیرا او در بیان سخنان شایستهبی بدیل بودهو در سخن وری توانا بودهاست.
کلام فردوسی همیشهبهدور از تملق بودهو او هموارهدر اشعارش دروغ گویی و کینهتوزی و سخن گفتن نابخردانهرا نهی کردهاست.
فردوسی شاهنامهرا با الهام از حس ایران دوستی و اخلاق گرایی اش سرود و هرگز برای بهنظم در آوردن آن رو بهتملق از پادشاهان نیاورد. در این بخش از فرهنگ و هنر مجله اینترنتی فنجان سخنان آموزندهو ناب فردوسی را اراهکردهایم.
فرمان ایزد بهجهانداران داد و دهش است.
********************
کسی کهبهآبادانی میکوشد جهان از او بهنیکی یاد میکند.
********************
از بزرگان تنها رنجهاست کهباقی میماند.
********************
جایگاهپرستش گران کوهستان است.
********************
آزادگان را کاهلی، بندهمیسازد.
********************
فرمانرویانی کهگوش بهفرمان مردم دارند در زندگی جز رامش و آوای نوش نخواهند شنید.
********************
کسی کهبر جایگاهخویش منم زد بخت از وی روی بر خواهد تافت.
********************
خسروی بزرگتر، بندگی بیشتر میخواهد.
********************
ابلیس مانند نیکخواهان پیش میآید، ابتدا عهد و پیمان میگیرد، سپس راز میگوید.
********************
آنگاهکههنر خوار میگردد جادو ارجمند میشود.
********************
دیوان کهفرمانروا و دست دراز شدند سخن از نیکی را هم باید مانند راز گفت.
********************
جز مرگ را، هیچ کسی از مادر نزاد.
*******************
دانایی توانایی بهبار میآورد، و دانش دل کهن سالان را جوان میسازد.
********************
گوش شنوندههمیشهدر جست و جوی سخن خردمندانهو حکیمانهاست.
********************
خرد برترین هدیهالهی است.
********************
خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هویداست.
********************
کسی کهخرد ندارد هموارهاز کردههای خویش پشیمان و در رنج است.
********************
بی خردی اسارت بدنبال دارد و خرد موجب آزادی و رهایی است.
********************
خرد مانند چشم هستی و جان آدمی است و اگر آن نباشد چگونهجهان را بهدرستی خواهی گذراند.
********************
روح و روان و دل جهان روشن است و زمین را بی دریغ روشن میسازد خورشید از خاور برخاستهبسوی باختر کهمسیری درست و بی نظیر است ای آنکههمچون آفتاب لبریز از نور و خردی تو را چهشدهاست کهبر من نمی تابی؟!!
********************
چراغ مایهدفع تاریکی است، بدی جوهر تاریکی در زندگی آدمی است کهاز آن دوری باید جست.
********************
بی خردی است کهبگویم کسی بدی را بی بهانه(دلیل) انجام میدهد.
********************
رنج منتهی بهگنج را کسی خریدار نیست.
********************
اگر برای انجام کاری بزرگ، زمان نداری .بهتر است بی درنگ آن را بهدیگران بسپاری.
********************
کتاب زندگی گذشتگان، جان تاریک را روشنی میبخشد.
********************
این جهان سراسر افسانهاست جز نیکی و بدی چیزی باقی نیست.
********************
اولین مرحلهشناخت آفرینش همانا خرد است چشم و گوش و زبان سهنگهبان اویند کهلاجرم هر چهنیکی و شر است از همین سهریشهمیگیرد. و افسوس کهبدنبال کنندگان خرد اندکند باید کهبهسخن دانندگان راهجست و باید جهان را کاوش نمود و از هر کسی دانشی آموخت و یک دم را هم برای آموختن نباید از دست داد.
********************
خداوند درهای هنر را بر روی دانایان دادگر گشودهاست.
********************
کسی بهفرجام زندگی آگاهنیست، خداوند هم نیازی بهعبادت بندهندارد.
********************
دانش ارزش آن را دارد کهبهخاطر آن رنج ها بکشی.
********************
بهاین زمین گرد کهبسرعت میگردد بنگر کهدرمان ما در آن است و درد ما نیز، نگاهکن و ببین کهنهگردش زمانهآن را میفرساید و نهرنج و بهبودی حال بشر آن را بهآتش میکشد، نهآرام میشود و نههمچون ما تباهی میپذیرد.
چهگفت آن سخنگوی با فر و هوش
چو خسرو شوی بندگی را بکوش
********************
میاسای از آموختن یک زمان
بهدانش میفکن دل اندر گمان
********************
اگر بر خرد چیرهگردد هوا
نیابد ز چنگ هوا، کس رها
خردمند کآرد هوا را بهزیر
بود داستانش چو شیر دلیر
********************
بهگیتی بهاز راستی پیشهنیست
ز کژی تبر هیچ اندیشهنیست
چو با راستی باشی و مردمی
نبینی بجز خوبی و خرّمی
********************
مکن بد کهبینی بهفرجام بد
ز بد گردد اندر جهان نام بد
نگر تا چهکاری، همان بدروی
سخن هرچهگویی همان بشنوی
تو تا زندهای سوی نیکی گرای
مگر کام یابی بهدیگر سرای
********************
تن مردهچون مرد بی دانشست
کهنادان بههر جای بی رامشست
کهدشمن کهدانا بود بهز دوست
کهبا دشمن و دوست دانش نکوست
********************
سخن ماند از ما همی یادگار
تو با گنج دانش برابر مدار
********************
سر راستی دانش ایزیدیست
چو دانستیش زو نترسی، بدیست
********************
قضا چون زگردون فرو هشت پر
همهعاقلان کور گردند و کر
********************
جهان سربسرچون فسانست وبس
نماند بد و نیک بر هیچ کس
********************
بهنیکی گرای و میازار کس
رهرستگاری همین است و بس
********************
چنین است آیین چرخ روان
توانا بههرکار و ما ناتوان
********************
بـهآموختن چون فروتن شـوی سخن های دانندگـــان بشنوی
مگوی آن سخن، کاندر آن سود نیست کز آن آتشت بهرهجز دود نیست
********************
میاسای از آموختن یک زمان
بهدانش میفکن دل اندر گمان
********************
چو گفتار بیهودهبسیار گشت سخنگوی در مردمی خوار گشت
بهنایافت رنجهمکن خویشتن کهتیمار جان باشد و رنج تن