شب گذشته برنامه ماه عسل یک وصال دیگر را بعد از 23 سال رقم زد سه رزمنده ای که در زمان جنگ در تپه ای گیر افتاده بودند و توسط جوانی نجات یافتند.
یک وصال دیگر در ماهعسل بعد از 23 سال
در ادامهبرنامه
مهمانان وارد صحنهماهعسل شدند و علیخانی طبق معمول گفتگوی خود را با سؤالی دربارهسن و
سال مهمانان برنامهشروع کرد. «عمو حسین» متولد
سال 44 و «سید حمیدرضا طالقانی» متولد
سال 38 بودند اما موج انفجار جنگ باعث شدهبود تا عمو حسین ظاهری بهمراتب شکستهتر از آقای طالقانی داشتهباشد.
هر دو
مهمان از اصفهان آمدهبودند کهوقوع اتفاقاتی در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق باعث آشنایی آنها شدهبود.
دکتر طالقانی تک
پسر خانوادهای بود کهدر
سال 62 با استخاره ای کهداشتهعلی رغم مخالفت های مادر بهجبهمیرود، اما
عمو حسین در یک خانوادهپر جمعیت بزرگ شدهو از طریق
پسر خالهخود در سن 15
سالگی با ترفند جالب کهبا انگشت شست پای راست رضایت نامهای برای خود فراهم میکند و بهجبهمیرود.
مهمان های برنامهماهعسل قسمت پنجم
قصهاین دو
مهمان بهزمانی برمی گردد کهسهگروهان برای گرفتن تنگهو پاسگاههای عراقی
بهسمت تپههای برهانی میروند اما عملیات شکست میخورد و گروهان اول و دوم نمی توانند عملیات را بهسرانجام برسانند. گروهان میثم در حالی
بهسمت تپهسوم میروند کهدو تپهقبلی در دست عراق است، در ابتدا 90 نفر
بهسمت تپهمیروند و با آتش های سنگینی کهعراق روی آنها میریزد بهمرور تعداد شهدا زیاد میشود...
طالقانی نویسندهکتاب «حماسهتپههای برهانی» ادامهداستان را اینگونهروایت کرد:با توجهبهاینکهمجروح شدهبودم، با تعداد کمی از بچههای باقی ماندهعملیات تپهرا
بهسمت پایین حرکت کردیم. ما 14 روز در تپهگیر افتادهبودیم و فقط از یک جوی آب و برگ درخت مو تغذیهمیکردیم.
در ادامهبرنامهنفر سوم وارد صحنهماهعسل شد کهدر آن زمان با دکتر طالقانی و عمو حسین همراهبودهاست.
رویارویی مهمان های برنامهماهعسل بعد از 23 سال
طالقانی با اشارهبهحس و حال این گروهسهنفرهدر تپههای برهانی افزود:ما هر سهمجروح بودیم و در این مدت ضجهمیزدیم و از خدا کمک میخواستیم. در روز چهاردهم همهبرگ های درخت مو تمام شد و ما موقع خواب دعا کردیم کهصبح بیدار شویم و
نجات یافتهباشیم یا اینکهاین گرفتاری طور دیگری بهپایان برسد.
نویسندهکتاب «حماسهتپههای برهانی» از روز موعود گفت:زمانی کهدر خواب بودیم یک نفر صدا میزد که«اخوی وخی» کهبهزبان اصفهانی بهمعنای برخیز است دیدم یک
پسر جوان حدود 20
سالهما را پیدا کردهبود و با اینکهمن مجروح بودم مرا بهکول خود گذاشت و
نجات داد.
علیخانی در ادامهبرنامه
مهمان دیگری را بهماهعسل دعوت کرد، همان
پسر جوانی کهدکتر طالقانی را روی دوش خود گذاشتهبود و او را از مرگ حتمی
نجات دادهبود.
حاج آقا رحیمی، هم روایت خود را از آن عملیات و
نجات زخمی ها و جمع آوری پیکر شهیدان تپههای برهانی گفت و آقای طالقانی از اینکهبعد از
سالها با ناجی خود روبرو شده، اشک شوق ریخت.