
خواجهشمس الدین محمد، حافظ شیرازی، از محبوب ترین شعرای ایران زمین است کهبا گذشت قرن ها، آثارش نهتنها در ایران بلکهدر سراسر نقاط جهان بهشهرت رسیدهاست. موضوع اشعار حافظ بسیار متنوع بودهو از اشعار او در موسیقی سنتی ایرانی، هنرهای تجسمی و خوشنویسی استفادهمیشود.
در نزد ما ایرانیان ، شیخ حافظ شیرازی دانندهاسرار نهان و عالم غیب میباشد کههنگام مواجهشدن با مشکلات یا دو راهی های زندگی یا در مراسمات مختلف ملی بهاو مراجعهکردهو تفال میزنیم و از اشعارش استفادهمیکنیم.
این بخش از فرهنگ و هنر مجله اینترنتی فنجان را با نگاهی بهبیوگرافی حافظ شیرازی آغاز میکنیم ؛ شمس الدین محمد ملقب بهخواجهحافظ شیرازی و مشهور بهلسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است کهدر حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز بهدنیا آمد است. شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانهآوازهاو بهسبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست.
نام پدرش حافظ بهاء الدین بودهکهدر دورهسلطنت اتابکان فارس از اصفهان بهشیراز مهاجرت کردهاست. شمس الدین از دوران طفولیت بهمکتب و مدرسهرفت و بهیادگیری علوم نزد علما و فضلای زادگاهش پرداخت.
او در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی تسلط یافت و قرآن را حفظ نمود و در دهبیست زندگی بهیکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد و بهخاطر حفظ بودن قرآن تخلص حافظ را برگزید.
در دوران جوانی حافظ سلسلهمحلی اتابکان فارس افول و این ایالات مهم بهتصرف خاندان اینجو در آمدهبود. حافظ مورد توجهو امرای اینجو قرار گرفت و نزد شاهشیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس جایگاهوالایی داشت.
امیر مبارزهالدین مؤسس سلسلهآل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیرهگشت اما سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی بهطول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاهمحمود و شاهشجاع پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز احترام فراوانی بهحافظ میگذاشتند.
در دوران شاهشیخ ابواسحاق حافظ بهدربار راهیافت و شغل دیوانی پیشهنمود . حافظ علاوهبردربار شاهابواسحاق در دربار شاهان دیگر مانند شاهشیخ مبارزالدین، شاهشجاع، شاهمنصور و شاهیحیی نیز راهداشتهاست. امرار معاش حافظ از طریق شغل دیوانی بودهو شاعری پیشهاصلی او نبودهاست.
حافظ یک بار ازدواج کرد و او تنها یک فرزند داشت کهاو هم در دوران جوانی در راهسفر نیمهکارهبههند همراهپدرش، فوت کرد . حافظ پس از درگذشت همسرش دیگر ازدواج نکرد.
شیخ حافظ شیرازی درجوانی در نانوایی کار میکرد و نان را بهمنطقهثروتمندنشین شهر میرساند. در همین بحبوحهاو با شاخهنبات دختر زیبای کهمسحور زیبایی و کمالات او شد، آشنا شد . او برای رسیدن بهوصال یار، 40 شبانهروز در آرامگاهبابا کوی شب زندهداری کرد و بهدعا پرداخت . سپس بهوصال یار دست یافت و با شاخهنبات ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک فرزند بود.
گروهی نام همسر حافظ را شاخ نبات و گروهی دیگر بر این اعتقاد هستند کهنام همسر حافظ، نسرین بودهو حافظ شیرین زبانی معشوقش را بهشاخ نبات تشبیهکردهاست.
چنانچهدر مجله اینترنتی فنجان میخوانید مرگ حافظ در سال 971 ه.ق یا 792 ق روی دادهاست و حافظ در گلگشت مصلی کهمنطقهای زیبا و با صفا بود بهخاک سپردهشد . آرامگاهحافظ چ امروزهاین مکان یکی از جاذبههای مهمّ گردشگری بهشمار میرود. حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و تنها یک سفر کوتاهبهیزد و یک مسافرت نیمهتمام بهبندر هرمز داشت.
روایت است زمان دفن حافظ ، عدهای بهعلت اشعار او کهدربارهمیگساری بودهبا دفن وی بهشیوهٔ مسلمانان مخالف بودند اما برخی دیگر حافظ را مسلمان و معتقد میدانستند. بهعلت ایجاد دو دستگی تفالی بهدیوان خود حافظ زدند کهاین بیت آمد:
قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ کهگرچهغرق گناهاست، میرود بهبهشت
این شعر تأثیر زیادی در ساکت کردن بدخواهان حافظ داشت.
حافظ چهرهٔ مقدّسی نزد ایرانیان دارد بهطوریکهایرانیان، رفتن بهحافظیّهرا معادل با زیارت آرامگاهحافظ میدانند و رفتن بهآرامگاهاو را با آداب و رسوم مذهبی همچون وضو گرفتن همراهمیکنند و در کنار آرامگاهحافظ بهنشان احترام، کفش خود را از پای بیرون میآورند.
دیوان حافظ دارای 500 غزل، 42 رباعی و چندین قصیدهمیباشد . حافظ بهطور متوسط در هر سال فقط 10 غزل سرودهو او دیوان خود را در طول 50 سال سرودهاست. دیوان حافظ بیش از چهارصد بار بهزبان فارسی و زبان های دیگر در دنیا بهچاپ رسیدهاست.
تعداد نسخههای خطّی سادهیا تذهیب شدهٔ آن در کتابخانههای ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیهو حتیکشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر است . نکتهٔ خاصی کهدر دیوان حافظ وجود دارد، کثرت نسخههایی با مفردات و واژههای گوناگون است کهاین ویژگی سبب بروز تصحیحات متعدد و گاهمتناقض هم در بین مصححان میشود.
چندین رباعی نیز بهحافظ نسبت دادهشدهکههرچند مانند غزل های او از ارزش ادبی والایی برخوردار نیستند، اما در انتساب برخی از آن ها تردید زیادی وجود ندارد.
قرآن در زندگی حافظ تاثیر فراوان داشتهاست و در سراسر دیوان حافظ بهابیاتی برمی خوریم و تاثیر قرآن در آن را میبینیم :
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچهکردم همهاز دولت قرآن کردم
و یا
عشقت رسد بهفریاد ار خود بهسان حافظ
قرآن زبر بخوانی با چاردهروایت
و یا
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
بهقرآنی کهاندر سینهداری.
امروزهدر همهخانهها دیوان حافظ یافت میشود و مردم کشورمان در مراسم های مختلف مانند نوروز یاشب یلدا، با کتاب حافظ فال میگیرند. فال حافظ یکی از پرطرفدارترین فالها در میان ایرانیان است.
شعر حافظ بهگونهای است کههر کس دیوان حافظ را باز میکند و غزلی میخواند، با توجهبهشرایط روحی و حال و هوای خود برداشت خاصی از شعر خواهد داشت، بنابراین شعر حافظ ، برای تفال مناسب بودهو حال و احوال درونی فرد را بیان میکند.
برای فال گرفتن ابتدا فرد نیت میکند و برای شادی روح حافظ فاتحهای میخواند و او را بهشاخ نباتش قسم میدهد . سپس فال گیرندهبا دست چپ کتاب را گرفتهو با دست راست آن را باز میکند.
از بین دو صفحهای کهباز شدهباید صفحهسمت راست را انتخاب کردهو غزل بالای صفحهپاسخ فال است. در برخی از دیوان ها ممکن است بیت اول غزل در صفحهقبل باشد، یعنی از ابتدای صفحهسمت راست نباشد کهباید بهصفحهقبل رفتهو از ابتدای غزل، شعر را بخوانید.
برای تفسیر فال حافظ میتوانید از یک نفر کهدر امر شعر خوانی و تفسیر آگاهاست کمک بگیرید. شما باید هر بیت از غزل را کهبیشتر با شرایط فعلی و نیت شما سازگار است بهعنوان تعبیر فال حافظ خودتان در نظر بگیرید.
گوته، ادیب آلمانی، بهحافظ و اشعارش علاقهفراوانی داشت و «دیوان غربی-شرقی» خود را تحت تأثیر «دیوان حافظ» سرود، و فصل دوم آن را با نام «حافظ نامه» بهاشعاری در مدح حافظ اختصاص داد . از جملهٔ این اشعار میتوان بهدو شعر زیر اشارهکرد:
حافظا، در غزل هایت میشنوم
کهشاعران را بزرگ داشتهای.
بنگر کهاینک پاسخی فراخورت میدهم:
بزرگ اویی است کهاین سپاس بهبزرگ داشتِ اوست.
نیچه،از شاعران آلمانی نیز یکی از شعرهای خود را با نام «بهحافظ (آوای نوشانوش، پرسش یک آبنوش)» ، در دیوان «اندرزها و حکمت ها»، بهاو تقدیم کردهاست:
میخانهای کهتو برای خویش
پی افکندهای
فراخ تر از هر خانهای است
جهان از سر کشیدن مییی
کهتو در اندرون آن میاندازی،
ناتوان است.
پرندهای، کهروزگاری ققنوس بود
در ضیافت توست
موشی کهکوهی را بزاد
خود گویا تویی
تو همهای، تو هیچی
میخانهای، مییی
ققنوسی، کوهی و موشی،
در خود فرو میروی ابدی،
از خود میپروازی ابدی،
رخشندگی همهٔ ژرفاها،
و مستی همهٔ مستانی
- تو و شراب؟
شعر حافظ دربارهخدا
هر آن کهجانب اهل خدا نگهدارد
خداش در همهحال از بلا نگهدارد
حدیث دوست نگویم مگر بهحضرت دوست
کهآشنا سخن آشنا نگهدارد
دلا معاش چنان کن کهگر بلغزد پای
فرشتهات بهدو دست دعا نگهدارد
گرت هواست کهمعشوق نگسلد پیمان
نگاهدار سر رشتهتا نگهدارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش کهجا نگهدارد
چو گفتمش کهدلم را نگاهدار چهگفت
ز دست بندهچهخیزد خدا نگهدارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
کهحق صحبت مهر و وفا نگهدارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
بهیادگار نسیم صبا نگهدارد
******
در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین کهچهنوری ز کجا میبینم
جلوهبر من مفروش ای ملک الحاج کهتو
خانهمیبینی و من خانهخدا میبینم
خواهم از زلف بتان نافهگشایی کردن
فکر دور است همانا کهخطا میبینم
سوز دل اشک روان آهسحر نالهشب
این همهاز نظر لطف شما میبینم
هر دم از روی تو نقشی زندم راهخیال
با کهگویم کهدر این پردهچهها میبینم
کس ندیدهست ز مشک ختن و نافهچین
آن چهمن هر سحر از باد صبا میبینم
دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
کهمن او را ز محبان شما میبینم
شعر زیبا حافظ دربارهدوست
یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چهشد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چهشد
آب حیوان تیرهگون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چهشد
کس نمی گوید کهیاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چهحال افتاد یاران را چهشد
لعلی از کان مروت برنیامد سال هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چهشد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چهشد
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس بهمیدان در نمی آید سواران را چهشد
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چهپیش آمد هزاران را چهشد
زهرهسازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چهشد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش
از کهمیپرسی کهدور روزگاران را چهشد
شعر غمگین عاشقانهاز حافظ
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچهمیپنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ورنهبا تو ماجراها داشتیم
شیوهچشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم…
شعر حافظ در مورد عشق
دیدی ای دل کهغم عشق دگربار چهکرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چهکرد
آهاز آن نرگس جادو کهچهبازی انگیخت
آهاز آن مست کهبا مردم هشیار چهکرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین کهدر این کار چهکرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وهکهبا خرمن مجنون دل افگار چهکرد
ساقیا جام میام دهکهنگارندهغیب
نیست معلوم کهدر پردهاسرار چهکرد
آن کهپرنقش زد این دایرهمینایی
کس ندانست کهدر گردش پرگار چهکرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینهببینید کهبا یار چهکرد
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا درنگرد کهبی تو چون خواهم خفت
هر دوست کهدم زد ز وفا دشمن شد
هر پاک روی کهبود تردامن شد
گویند شب آبستن غیب است
عجب چون مرد ندید از کهآبستن شد