
در طول یک سال گذشتهشاهد پیوستن تعدادی از بازیگران بهشبکهجم بودیم و چیزی کهاین روزها سروصدای زیادی بهپا کرده، احساس ندامت تعدادی از این بازیگران از سراب این شبکهضدفرهنگی بودهاست کهبیانگر نیت شوم این شبکهدر سوء استفادهکاری از هنرمندان ایرانی است.
شبکهجم از سال 2006 میلادی با شعار «جم همهی شما را دوست دارد» آغاز بهکار کرد و بهعنوان یکی از شبکههای تلویزیونی «گروهموسیقی و سرگرمی عمومی» با محتوای برنامههایی نظیر “فیلم های سینمایی”، “مجموعهها و سریال های تلویزیونی”، “مستندهای تلویزیونی”، “برنامههای آموزشی” و سایر برنامههای سرگرم کنندهجهان تشکیل شد و در طول دو سال گذشتهتلاش خود را در جهت جذب بازیگران و هنرمندان ایران بهکار گرفتهاست.
متاسفانهدر طول یک سال گذشتهبازیگرانی کهدر ایران آنچنان مطرح نبودهو یا اینکهبرای بازی در فیلم ها پیشنهاد خوبی نداشتند ترک از ایران را در پیش گرفتند و تعدادی از بازیگران زن حتی دست بهاقدام کشف حجاب زدند تا اینکهاز این طریق بهاین شبکهبهپیوندند.
اما گویا تصور این بازیگران از جم تی وی، تصوری اشتباهبودهاست، چرا کهاین روزها خبر از جدایی تعدادی از بازیگران ایرانی از این شبکهبهگوش میرسد.
هرمز سیرتی کهچندی پیش برای همکاری با شبکهGEM بهترکیهرفتهبود و بهتازگی بهایران بازگشتهاست، تا کنون در گفت وگوهایش در رسانههای مختلف بارها ابراز پشیمانی کردهاست.
من هرمز سیرتی حاشیهنشین اقیانوس هنر هستم، بازنشستهادارهبرنامههای تئاتر وزارت فرهنگ و هنر یا بهعبارتی ادارهبرنامههای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. اواخر سال 38 گروهتئاتری بهنام افشین تاسیس کردم و نمایش های زیادی را روی صحنهو بهصورت زندهدر تلویزیون اجرا کردیم. با اکثر کارگردان های تئاتر همکاری نزدیک داشتم و سال ها در کلاس های آقایان مرحوم دکتر مهدی فروغ و مرحوم حمید سمندریان شاگردی کردم. در طول زندگی سعی کردم آدم باشم و اذیت و آزارم بهکسی نرسد. اما بهقول هوشنگ ابتهاج:حریفان هریک آوردند از سودای خود سودی/ زیان آوردهمن بودم کهدنبال هنر رفتم.
یک مشت قالتاق پدرسوختهدر شبکهجم کار میکنند، عین واقعیت را میگویم. ما در خیابان منوچهری کوچهای بهنام ارباب جمشید داشتیم کهپاتوق سیاهی لشکرهای سینما بود. برخی هم بودند کهمیدویدند دنبال هنرپیشهها تا با آنها عکس بگیرند. بجز دو سهنفر، آنهایی کهدر شبکهجم کار میکنند، از نخالهترینِ این افراد هم پایین تر هستند. بیشتر آنها نابازیگر و ناکارگردان هستند.
تیزرهای فیلم های سینمایی کهدر شبکهجم بهنمایش درمی آید، بی بروبرگرد از داخل کشور و با اطلاع سازندگان آثار پخش میشود و نمونهتبلیغاتی فیلم ها را از اینجا برای مدیران این شبکهمیفرستند. هرکس بهجز این میگوید دروغ است. مگر میشود بدون اطلاع آنها این کار انجام شود؟ پیدا کردن سرمنشاء این ارتباط هم اصلا کار سختی نیست و میتوان با رد حساب بانکی و جابجایی پول تبلیغات و این آگهی ها بهآن پی برد و با متخلفان در این زمینهبرخورد کرد.
فیلمنامهسریال «شهر قشنگ» بهکارگردانی مهدی مظلومی کهاز شبکهجم میشود، بسیار سطحی و آبکی است و کارگردان بنا را بر لودگی گذاشته. بهویژهسهشخصیت کلهپوک در سریال هستند کهبرای خنداندن تماشاگر بههر رفتاری متوسل میشوند و با لهجهنقاط مختلف کشور، بدترین و توهین آمیزترین حرف ها را بهزبان میآورند.
من سهماهو شش روز در آنتالیا بودم، اما حتی یک بار سعید کریمیان (مدیر شبکهجم) را ندیدم. بعد از این مدت بهیکی از معاونان او گفتم این فیلمنامهای کهمن الان میبینم، کجروی از سیناپس اولیهاست. گفت طبیعی است، دو ماهدیگر درست میشود. من گفتم بهدو ماهدیگرِ شما اعتماد ندارم و میدانم کار بهتر نخواهد شد. در نتیجهتصمیم بهترک شبکهجم گرفتم. اگر جوانانی کهقصد رفتن بهاین شبکهرا دارند، فقط دهدقیقهبا من بشینند و صحبت کنند، آنها را راهنمایی و حقایق را برایشان روشن میکنم. مثلا جوانی کهآنجا رانندهمن بود و هر روز مرا از محل اقامتم در هتل کرملین بهسرصحنهفیلمبرداری میبرد، یک موزیسین بود. وقتی او را در این وضع میدیدم، ناراحت میشدم و خجالت میکشیدم. اولش فکر میکردم کریمیان چقدر ناسیونالیست است و دارد از ایرانی ها حمایت میکند، اما همان حقوق اندک بچهها را هم بموقع نمی داد و برخی سهچهارماهحقوق طلبکار بودند.
چند وقت پیش، آقای پویان میخواست از من برای بازی در تئاترش دعوت کند، اما بهاو گفتند فعلا دست نگهدارد. قصد دارم یکی از همین روزها بهوزارت ارشاد و سازمان سینمایی بروم و دیداری با آقای حجت اللهایوبی داشتهباشم. ایشان یک بار گفتند من روی صندلی پدر نشستهام. برای همین وقتی او را دیدم، میخواهم بگویم آمدهام پیش پدرم. پدر موظف است کهنان بچههایش را تامین کند.
در شبکهجم پولم را خوردند و آن دستمزدی را کهتوافق کردهبودند بهمن ندادند. نهتنها حقم را تضییع کردند، بلکهآزارم دادند. رسم و رسوم این شبکهطوری بود کهاگر میان یک پروژهفراغتی هم داشتم، باید میرفتم و در یک فیلم و سریال دیگر هم بازی میکردم! درواقع استراحت و فراغت معنایی نداشت. اما عادت حرفهای من این بود کهوقتی حضور در کاری را قبول میکردم، هیچ کار دیگری را نمی پذیرفتم و همهتمرکز و توانم را روی یک کار میگذاشتم. البتهآنجا از نظر ظاهری بهمن احترام میگذاشتند و لفظ استاد را برایم بهکار میبردند. هرچند خودم را لایق این واژهنمی دانم و هنوز دارم یاد میگیرم.
آنها قرار بود همهمخارج مرا تامین کنند، اما از نوعِ پول دادنشان فهمیدم کهمخارج را از حقوقم کم کردهاند. من اعتراضی نکردم، چون همسرم کهدر ایران بود بهمن گفت:بهآنها بگو مهرم حلال، جانم آزاد. واقعا از شرایط جم داشتم افسردهمیشدم و در آن جهنم از بین میرفتم. محیط نامناسب، دوری از وطن، نابازیگری، ناکارگردانی و نابلدی دیگران آزارم میداد. من کهدر سال های فعالیتم در نمایشنامهها و فیلمنامههای خوبی بازی کردهبودم، تحمل فیلمنامههای ضعیف و دیالوگ های آبکی شبکهجم را نداشتم.
کریمیان، مدیر شبکهجم در آنکارا، استانبول و آنتالیا دفتر دارد. ما در آنتالیا اقامت داشتیم. گرداندن این دفاتر و این شبکه، مخارج زیادی دارد کهنمی دانم پول آن از کجا تامین میشود. البتهاو پول خیلی کمی بهعوامل فیلم و سریال ها میداد. کمتر کسی از بازیگران و عوامل آثار، او را میدید و انگار یک حالت مافیایی داشت.
بیشتر او را از طریق سخنرانی های خود شبکهمیدیدیم. یک بار او در شبکهجم اعلام کرد کهامسال میخواهیم صد فیلم و سریال تولید کنیم، من هم گفتم از طرف من بهاو بگویید دهکار باکیفیت تولید کنید، بهتر از صد کار بی کیفیت و آبکی است. بهقدری او با مردم بد حرف میزند کهنمی تواند یک آدم تحصیلکردهو باشخصیت باشد. پشت صحبت های او جاهلی وجود دارد. اگر بخواهم عامیانهحرف بزنم، گرگی در لباس میش است. او دقیقا در گفتار و رفتار بازی میکند و ادا درمی آورد. من فکر میکنم او در عمرش حتی یک فیلم را تا آخر ندیدهاست.
دلیل اصلی من برای رفتن بهجم، بی پولی و نیاز مالی بود. من در ماهبیش از دو میلیون تومان فقط پول اجارهخانهو شارژ ساختمان میدهم و بجز این زندگی خرج های دیگری هم دارد. حقوق بازنشستگی من هم از ادارهتئاتر فقط ماهی یک میلیون تومان و خردهای است. خب، در این شرایط من چهکار کنم و چطور میتوانم زندگی خودم و خانوادهام را ادارهکنم؟
من متولد بابل هستم، اما وقتی سهسالهبودم بهتهران آمدیم. من از پدر رشتی هستم و از مادر تهرانی الاصل، ولی بهخوبی میتوانم بهگویش مازندرانی صحبت کنم. هنوز هم هر وقت فرصت کنم بهمازندران میروم. بتازگی چند روز بهنوشهر رفتم و مدت ها بهدریا نگاهکردم. آنجا رفتم تا تسکین پیدا کنم و همهناراحتی های شبکهجم و آنتالیا را از یاد ببرم.
من همیشه49 سال دارم! آن وقتی کهمیخواستند برایم شناسنامهبگیرند، چون بچهبودم و سواد نداشتم، کارمند ثبت احوال هر چیزی را کهدلش خواست، گفت و نوشت:هرمز سیرتی، متولد 1319!
ما پیشینهتاریخی و فرهنگی و ادبیاتی غنی ای داریم و میتوانیم با زبان هنر و دوری از تکرار و با روش هایی نو و خلاقانه، داستان های فراوان ایرانی را بهفیلم و سریال هایی دیدنی و جذاب تبدیل کنیم. آثاری کهمردم را جذب و آنها را از دیدن آثار شبکههای ماهوارهای بی نیاز کند.