در راستهعلی آباد،ردیف شدههای این بازا با همهجای دیگر فرق دارد؛ آنچهبهنمایش گذاشتهشدهو آنچهفروختهمیشود، رنگش سیاهاست؛ سیاهمثل شب، مثل رنگ پیراهن و روسری مشتریانش، مثل عکس های آشنایی کهروی سنگ ها حک شده. اینجا در «علی آباد»، دیوار بهدیوار بهشت زهرا(س)، بازار سنگ قبر است؛ بازاری پر از تصویر:«اینها را میبینید، این عکس ها، هیچ کدامشان مال آدم های مردهنیستند، خیلی هایشان را اصلا نمی شناسیم.»
اینها حداقل قیمت هاست، سرجمع میشود یک میلیون و ٥٠٠ تا یک میلیون و ٦٠٠ هزار تومان. همهاینها برای یک
سنگ ١٨٠ در ٦٠ سانتی متر. آنهایی کهتصویر خاصی بخواهند، خط منحصر بهفردی سفارش دهند و رنگ قابل توجهی را انتخاب کنند، هزینههایش بهمراتب بالاتر میرود. مثل مشتریان
سنگ مرمر یا
سنگ شبق ٦ میلیون تومانی کهخیلی هم سخت پیدا میشود. میگویند از وقتی کارخانهاش را ایتالیا خریده، دیگر بهاین راحتی ها نمی شود خرید.
کسی هم این
سنگ ها را سفارش میدهد؟
بله؛ همین چند وقت پیش بود، رئیس یک کارخانهمعروفی آمد و سفارش داد؛ کارش حدود ٣٢ میلیون تومان شد.
این
سنگ ها را نمی دزدند؟ امنیت دارد؟
معمولا در قطعههای ٧٤ یا ٧٦ بهشت زهرا یا در آرامگاهها یعنی همان قبرستان های خصوصی این
سنگ ها را میزنند. این
سنگ بهدرد جای سردسیر با بارندگی و آفتاب بیش از حد نمی خورد؛ شرایط خودش را دارد. کلا همه
سنگ های بهشت زهرا را میشود بهراحتی دزدید.
اینها را همان مغازهدار میگوید. همه
سنگ هایش این قدر فاخر و گران نیستند. ایرانی و خارجی دارند. ایرانی ها مثل گرانیت نطنز اصفهان و گرانیت ممتاز، اینها کیفیت متوسطی دارند،
سنگ های چینی هم هستند کهبهبرزیلی آن را میشناسند، قیمت این چینی های معروف بهبرزیلی از یک میلیون و ١٠٠ هزار بهبالا شروع میشود، سیاهبراق است، مثل خیلی از
سنگ هایی کهدر قبرستان ها میشود دید. بهقول مغازهداران، تعریفی هم ندارد؛ اما خیلی فروختهمیشود.
قیمت ایرانی ها با چینی ها فرق چندانی ندارد؛ اما بین
سنگ های ایرانی میشود ارزان تر هم پیدا کرد، مثل همان ها که٥٠٠، ٦٠٠ هزار تومانی است،
سنگ های ارزانی کهبهگفتهمغازهداران تضمینی نیست کهیکی، دو سال بیشتر روی قبر بماند؛ باران و برف و آفتاب زود خرابش میکند و پوستهاش در میآید.
تصویر آدم های آشنا، در مغازهکناری توجههر عابری را جلب میکند؛ هادی نوروزی، سیمین بهبهانی، عباس کیارستمی، شاملو و.... تصاویر آنها روی
سنگ قبرها حک شده، هر مغازه،
سنگ قبر خاصی برای هر کدام از آنها زدهاست.
این
سنگ قبر واقعی هادی نوروزی است؟
نه؛ برای نمونهزدیم.
خانوادهنوروزی ناراحت نمی شوند؟
نهچرا ناراحت شوند؛ از خدایشان هم باشد،
سنگ قبر بهاین قشنگی.
تا حالا شدهعکس کسی را برای نمونهبزنید، بعد صاحبش پیدا شود و شاکی شود؟
نه؛ اما یک بار برای یک پسر جوان
سنگ قبر زدهبودیم، بعد از روی همان عکس یک
سنگ قبر برای نمونهدرست کردیم، پدرش بعد از مدتی آمد و خیلی ناراحت شد، داد و بیداد کرد، دوست نداشت عکس پسرش روی
سنگ دیگری باشد. ما هم عکسش را پاک کردیم، عکس دیگری زدیم.
این را مغازهدار کناری میگوید، حق بهجانب کلمات را ادا میکند. عکس هادی نوروزی را میتوان با ژست های مختلف در همهمغازهها دید. هر کدام از مغازهها یک تصویری از او را بر روی
سنگ های سیاهحک کردهاند؛ آنجا خیلی های دیگر را هم میتوان دید، مثل داوود رشیدی کهمدت زیادی از فوتش نمی گذرد یا حمیدهخیرآبادی و مرتضی پاشایی و خسرو شکیبایی و... تصاویر، درست شبیهخود آدم هاست:«قبلا عکس ها را با دست میزدند، حالا با دستگاهلیزر. قبلا شباهت ٦٠ درصد بود، حالا ١٠٠درصد. این عکس ها قبرستان را شبیهآلبوم دیجیتالی کرده.» این را همان مغازهدار جوان میگوید و جواب تلفنش را میدهد. اینجا انگار نمایشگاهعکس است؛ همه
سنگ ها تصویری دارد. رضا عابدینی پای ثابت خیلی از مغازههای راسته
سنگ قبرفروشی علی آباد است؛
سنگ قبرهای سفید و رنگی باتصویر و بی تصویر:«این عکس همکارمان است؛ رضا مغازه
سنگ فروشی دارد، زندهاست.»
این را با خندهمیگوید. تصویر، مرد جوانی را نشان میدهد کهروی صندلی نشستهو او را با دو واژه«هنرمند معاصر» وصف کردهاند. جوان متولد سال ٦١ با تاریخ های فوت متفاوت. رضا عابدینی همان اطراف است، از راهمیرسد:«خانمم بفهمد
سنگ قبر دارم، مرا میکشد.» اینها را میگوید و عکاس از خودش و
سنگ قبرش عکس میگیرد. علامت «لایک» را نشان میدهد:«خودم بمیرم، باید برایم
سنگ مرمر بزنند. این
سنگ ها را نمی خواهم.» میخندد.
شاگرد مغازه
سنگ سیاهی را بر میدارد و درستهمیگذارد جلو دست مردی کهبا دستگاهفرز، مقابل مغازهروی زمین نشسته:«مردم خیلی روی
سنگ ها سلیقهبهخرج میدهند، قبلا زیاد روی
سنگ قبرها عکس نمی زدند، حالا خیلی ها این کار را میکنند.» شاگرد مغازهاینها را میگوید و مینشیند کنار حکاک. حکاک مرد ٣٦ ای است، قبلا برقکار بوده، حالا ٧، ٨ سالی میشود کهروی
سنگ ها، حکاکی یا بهقول خودش حجاری میکند، شعر و تاریخ تولد و فوت را مینویسد، کارش زیاد است، مشتری سفارش شعر بلند بالایی داده:«بهکار خط خیلی علاقهداشتم، باجناقم اینجا را بهمن پیشنهاد کرد، بالاخرهکسی کهبخواهد روی خط کار کند، بهترین جا اینجاست، چون تیراژ کار بالاست.» اسمش «وحید» است. میگوید کارش مثل مردهشورهاست:«این کار هم بعد از مدتی عادی میشود.»
وحید
سنگ قبر خودش را هم نوشتهبود:«خودم روی
سنگ قبرم را نوشتم و جای تاریخ فوت را خالی گذاشتم، زنم فهمید،
سنگ قبرم را شکاند.» این جملهآخر را با خندهمیگوید. «مرتضی» کنار دستی اش هم کهفروشنده
سنگ است، میزند زیر خنده.
وحید میگوید:«اینجا بهترین
سنگ قبرهای کشور را میزنند. ما از اینجا برای همهشهرها،
سنگ میفرستیم.» میپرسم:«حکاکی روی کدام مدل از این
سنگ ها را بیشتر دوست داری؟» جواب میدهد:«شبق. نوشتهروی شبق خیلی قشنگ میشود، اما لامصب
سنگش گران است، ١٠ میلیون تومانی میشود، هر چند کهما
سنگ ٦٠ میلیونی هم داشتیم کهمرمر بود و نوشتهرویش از فلان مادهو... اینها را مولتی میلیاردرها سفارش میدهند، همان ها کهوقتی میآیند اینجا حتی از ماشین پیادهنمی شوند.» خندهتلخی میکند. میگوید سلیقهمردم عوض شده، قبلا سادهمیگرفتند، الان اگر سری بهبهشت زهرا بزنید، تنوع را میبینید، قبرستان پر شدهاز
سنگ های ١٠ سانتی، با خط های خاص و چهرهزنی های خاص تر:«مثلا مشتری عکس مردهرا میآورد، آرایش کرده، اصرار دارد عین همان هم روی قبر زدهشود.
ما میزنیم اما بهشت زهرا خودش یک مقدار روی این عکس ها حساس است؛ مثلا تصویر زنان با موهای بیرون آمدهو آرایش کردهرا ممنوع کرده.» سازمان بهشت زهرا برای
سنگ قبرها قانون دارد؛ مثلا برای همین عکس ها یا ارتفاع
سنگ ها، اما مغازهداران میگویند که«مردم قاچاقی این
سنگ ها را میزنند»:«سازمان خیلی با قطعههای قدیمی کاری ندارد، آنجا حتی میتوان کتیبهزد. بههرحال بعضی با این کارها، دلشان خوش میشود. برای برخی این کارها حکم آبرو دارد؛ مثلا روی
سنگ را با مس یا طلا حکاکی میکنند، فقط همان مس نزدیک به٧ میلیون تومان میشود. یک مشتری هم داشتیم کهروی
سنگ را قلمکاری کرد. مردم میخواهند هر کاری از دستشان برمی آید برای عزیز از دست رفتهشان بکنند. اگر این طور نبود کهما نمی توانستیم اینجا نان بخوریم.» میگوید مردم دنبال کارهای سفارشی هستند، خط خوب، عکس خوب. کیفیت خوب.
شما با این تجملات موافقید؟
نهخیلی، اما وقتی مشتری میخواهد، ما انجام میدهیم. ندهیم، میرود سراغ مغازهبعدی. در همین وضع هم کار و بار کساد است.
چرا؟ آدم ها کمتر میمیرند؟
نه، مثل قبل است. مردن نهزیاد شدهنهکم. اما مغازهها و ویزیتورهایشان زیاد شدهاند. همین هم شدهتا ما برویم سمت کارهای تجملاتی تا پول دربیاوریم. سود کارمان پایین آمده. قبلا
سنگ را میخریدیم ٥٠ هزار تومان، میفروختیم ٥٠٠ هزار تومان. الان ٢٠٠، ٣٠٠ هزار تومان میخریم، میفروشیم همان ٥٠٠ هزار تومان.
اینها را میگوید و مشغول کار میشود. حکاکی اش رو بهتمام شدن است:«این
سنگ نانوپلاس است، با خطاطی اش میشود نزدیک بهدو میلیون تومان.» تاریخ فوت را خالی میگذارد. خیلی برایش پیش میآید،
سنگ هایی کهتاریخ فوت ندارد:«برخی میآیند برای خودشان
سنگ قبر سفارش میدهند و جای تاریخ وفات را خالی میگذارند.
سنگ قبر پیش ما در مغازهمیماند. برخی هم با خودشان میبرند؛ مثلا مشتری داشتم،
سنگ قبرش را با خودش برد آمریکا. یا یک مورد خاصی هم بود کهسه
سنگ قبر برایش زدند، اولین
سنگ قبرش پیش ماست، مال یکی از بازیگران است، ظاهرا سهبار ازدواج کردهبود، هر کدام از همسرانش یک
سنگ قبر برایش زدند. زن دوم،
سنگ قبر سفارشی زن اول را برداشت و یکی دیگر سفارش داد. زن سوم هم
سنگ قبر سفارش داد و با خود برد خارج از کشور.»
سنگ قبر اول را نشان میدهد. پشت
سنگ قبرها پنهانش کرده. «وحید» با کارش مشکلی ندارد، اما مرتضی میگوید:«هر جا میروم میگویم تو کار
سنگ هستم، وقتی میگویم
سنگ قبر، مردم یک جوری نگاهمیکنند، کارمان کلاس ندارد.» این را میگوید و میخندد.
تاریخ فوت را میزند و دستگاهفرز را خاموش میکند:«کارها قبلا هنری تر بود، با دست میزدند، الان اما کارها بازاری شده، همهاش با دستگاه.» از باندهای مغازهکناری، صدای آهنگ شادی میآید، مغازهداران دنیایشان را از این چهرهها و
سنگ های سیاهو مشتری های عزادار جدا کردهاند. آنها فقط
سنگ میفروشند. از جوان ترینشان که٢٦سالهاست دربارهکارش میپرسم:«ما خانوادگی
سنگ قبر فروشیم. همهکس مان در همین کار است، منم از بچگی همین جا کار میکنم.» پیراهنش مشکی است.
شنیدهاید برخی از این
سنگ قبرها را میدزدند، مثل ایرج افشار یا روی برخی از
سنگ ها مثل
سنگ غلامحسین مظلومی، بازیکن پیشکسوت استقلال، اسید ریختند. این
سنگ قبرها را چهمیکنند؟
معمولا
سنگ قبرهای گران و قیمتی را میدزدند، میبرند یک لایهاش را برمی دارند، میسایند و دوبارهرویش حک میکنند. یا اصلا میفروشند. اینها قابلیت استفادهمجدد دارد.
بههمین راحتی؟
بله، همه
سنگ های بهشت زهرا را میشود دزدید. دور
سنگ قبرها سیمان است، همهرا میشود با یک پیچ گوشتی درآورد.
اینها توضیحات آقای فراهانی است. فراهانی هنگام حرف زدن، اشارهای بهعکاس روزنامهمیکند:«لطفا از این
سنگ عکس نگیر.» تصویر سهرخ دختر جوانی است بهاسم «صبا». تاریخ فوت مربوط بهدو سال پیش است. دختر جوان اگر زندهبود، باید ٣٢سالش میبود. او برخلاف خیلی از تصاویر آن مغازه، واقعی است.
سنگ قبر، سفارش خود فراهانی است، با همان شعر غمبار و تصویر سهرخ. او هر روز از صبح تا شب، به
سنگ زل میزند، «صبا» دختر مورد علاقهاش بود.
سنگ قبرهای این مغازه، تنوع زیاد دارد. سفید، آبی و صورتی. برخی هم مثل تابلو نقاشی است، پر از رنگ و منظره:«فقط نقاشی روی این کار حدود دو میلیون تومان هزینهدارد. همین کار را یکی سفارش داد و با خودش بهنیویورک برد. مردم مدل های مختلف دوست دارند؛ مثلا بعضی دوست دارند بالای
سنگ قبرشان کتیبهباشد، آبی از آن روان شود و گل و بوتهداشتهباشد. اما نصب این
سنگ ها ممنوع است.» اشارهاش بهکتیبهای بالای یکی از
سنگ هاست. دو گلدان و آبی کهاز آن جاری است، باصفایش کرده:«این کار حدود ٧ میلیون تومان میشود، بیشتر هم استفادهمقبرهای دارد، چون نباید زیاد برف و باران بخورد، خراب میشود.
برخی از
سنگ های رنگی هم شرایط نگهداری خاصی دارند؛ مثلا اصلا نباید شستهو با دستمال تمیز شوند.» مردم بیشتر
سنگ های مشکی را میپسندند، با حکاکی ها و تصاویر سفید، هر چند کهبهگفتهفراهانی، شعرها و طرح های روی
سنگ، ارتباطی هم بهشغل افراد دارد:«مثلا یکی کهشاعر است، یکی از سرودههایش را روی
سنگ قبرش میزند، شعرهای روی
سنگ قبر هم بستگی بهسن صاحب
سنگ دارد. پیر باشد یا جوان، زن باشد یا مرد، مادر، پدر، دختر و ... شعرهایش با هم فرق میکند.»
دفتر شعرش را نشان میدهد، اشعاری از حافظ و سعدی و برخی از افراد ناشناس کهدر غم از دست دادن مادر، پدر، دختر، فرزند و ...اشعاری سرودهاند.
قبرستان ها ویزیتور دارند، کسانی کهبا آلبوم هایشان سر خاک میروند و نمونهکارهایشان را بهخانوادهها نشان میدهند. آنها قیمت های ارزان تری نسبت بهمغازهها میدهند، همان هایی هستند کهاین مغازهدارها بهخونشان تشنهاند:«الان مغازههای جدید، هر کدام، ٥، ٦ ویزیتور دارند. کارهایی کهویزیتورها تبلیغ میکنند، کیفیتی ندارد.» سفارش هایشان، اول پاییز کم است، باید تا اسفندماهصبر کنند:«بیشتر سفارش ها از ٢٠ روز ماندهبهعید شروع میشود. مردم میخواهند وقتی سر خاک عزیزانشان میروند،
سنگ قبرها هم مثل لباس هایشان بوی نویی بدهد. تابستان هم سفارش بالاست، بهخاطر هوا. دم عید، تقریبا همهقبرها
سنگ دارد.»
اینها را «میلاد» میگوید. مرد جوانی کهدر مغازهدوستش،
سنگ قبر سیاهشکیلی دارد، رویش نوشته«خستهام از جانی کهگرفتار تن است.»:«وصیت کردهام برایم
سنگ قبر شبق ٨ سانتی بزنند.» اینها را با خندهمیگوید و دستی بهسبیل هایش میکشد:«شبق مثل آینهاست.» نام مغازهشان شهریار است، همین هم شدهتا اصلی ترین
سنگ قبرشان،
سنگ سیاهی با تصویر سفید شهریار باشد.